جدول جو
جدول جو

معنی حشرگاهی - جستجوی لغت در جدول جو

حشرگاهی
(حَ)
صاحب بهار عجم آن را به معنی زنی که چند مرد با او نزدیک شوند، آورده و مثالی را که در آنندراج برای حشرگائی آمده برای آن آورده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درگاهی
تصویر درگاهی
آستانه، حداقل میزان لازم برای تحریک یک عصب حسی مثلاً آستانهٴ شنوایی، قطعۀ زیرین چهارچوب در یا پنجره، نقطۀ آغاز یک عمل مثلاً در آستانهٴ ازدواج، آستان، زن، همسر
فرهنگ فارسی عمید
(حَ)
قحبه گی. صاحب آنندراج گوید: زنی که چند کس جمع شده او را بگایند. معنی ترکیبی آن گائیدۀ لواحق و توابع است. وحشرگاهی بدین معنی غلط است. رجوع به آنندراج شود
لغت نامه دهخدا
مدتی مدید، منسوب به دیرگاه، مدتی طویل، مقابل زودگذار، (یادداشت مؤلف) :
به کوه اندرون ماندۀ دیرگاهی
به سنگ اندرون زادۀ باستانی،
فرخی،
، قدیم، دیرینه:
بگفت این و پس هر دو برخاستند
غم دیرگاهی ز دل کاستند،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(سَ حَ)
منسوب به سحرگاه:
آنچه درین حجلۀ خرگاهی است
جلوه گری چند سحرگاهی است.
نظامی.
ایا باد سحرگاهی کزین شب روز میخواهی
از آن خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل.
سعدی.
رجوع به سحرگاه شود
لغت نامه دهخدا
تیره ای از ایل طیبی از شعبه لیراوی از ایلات کوه کیلویۀ فارس، (جغرافی سیاسی کیهان ص 89)
لغت نامه دهخدا
یک فرسنگی بیشتر شمالی برازجان است، (فارسنامۀ ناصری)، دهی است از دهستان حومه بخش برازجان شهرستان بوشهر که در9 هزارگزی شمال برازجان و دو هزارگزی راه شوسۀ شیراز به بندر بوشهر واقع است، منطقه ای است جلگه ای سردسیر و دارای 136 تن سکنه، آبش از چاه و چشمه شور، محصولش غلات، خرما، تنباکو، صیفی است، و شغل مردمش زراعت و راهش فرعی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
منسوب به خرگاه. خرگاه نشین، معشوقۀ چادرنشین. (یادداشت بخط مؤلف) :
چو زین خرگاه گردان دور شد شاه
برآمد چون رخ خرگاهیان ماه.
نظامی.
آن خرامنده ماه خرگاهی
شد طلبکار آب چون ماهی.
نظامی.
آمدند آن بتان خرگاهی
حوض دیدند و ماه با ماهی.
نظامی.
آنچه دراین حجلۀ خرگاهی است
جلوه گری چند سحرگاهی است.
نظامی.
ایا باد سحرگاهی گر این شب روز میخواهی
از آن خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل.
سعدی.
- ماه خرگاهی، معشوقۀ چادرنشین. (یادداشت بخط مؤلف).
- ماه خرگهی، معشوقۀ چادرنشین. (یادداشت بخط مؤلف) :
چه ناله ها که رسیداز دلم بخرمن ماه
چو یاد عارض آن ماه خرگهی آورد.
حافظ.
، در صفت درخت، آنکه امروز چتری گویند. (یادداشت بخط مؤلف) : و در این چهارباغها میوه های الوان از ناشپاتی و بادام و فندق و گیلاس و عناب وهر میوه که اندر بهشت هست در آنجا بغایت نیکو و لطیف بوده است. (تاریخ بخارای نرشخی)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
زنی که هواخواه بسیار داشته باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به حشری شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
عرصات قیامت:
چنان پوی شاهانه این شاهراه
که شاهانه پوئی ره حشرگاه.
ظهوری.
، مجمعی که در ایام عاشورا در آنجا گریه بنیاد کنند. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حشرگاه
تصویر حشرگاه
رستخیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرگاهی
تصویر هرگاهی
هروقتی هرزمانی. یاهرگاهی که. هروقتی که: (وهرگاهی کزین چهاررنگ اعنی سپیدوسیاه وسرخ وزردیکی را مقدار بکاهی یابفزایی رنگ نیز برهمان قیاس بگرددبزیادت ونقصان)
فرهنگ لغت هوشیار
تورفتگی در یک دیوار از کف زمین تا بلندی قد انسان به صورت اشکاف یا دولابچه بدون در
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
في المساء
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
Afternoon
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
de l'après-midi
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
післяобідній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
ตอนบ่าย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
дневной
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
سہ پہر کا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
বিকেলের
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
öğleden sonra
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
alasiri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
popołudniowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
午後の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
下午的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
אחר הצהריים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
nachmittäglich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
दोपहर का
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
namiddag
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
pomeridiano
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
vespertino
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
vespertino
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عصرگاهی
تصویر عصرگاهی
오후의
دیکشنری فارسی به کره ای