- حشار
- حشرات
معنی حشار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بارو، دیوار، پرچین، مرزبندی
گرفتار وپای بند، عاجز، محبوس
اختناق
گرد آورنده
زکابفروش، ماهی زکاب (مرکب)
سنگ تراش
کناره گوشه، چارچوب، چنبره
آزاد مردی، آزاد شدن
ترسیدن، پرهیز کردن
سپند اسپند از گیاهان
دید زن، تخمین زننده، اندازه کننده، برآورد کننده
آنکه حشیش کشد
چاه کن، مقنی
محاصره کردن، محصور کردن کسی یا سپاهی را
خر، دراز گوش
بازداشت، منع
حاضران، حاضرین
پیراسته، پاک کرده
حجرها، سنگها، جمع واژۀ حجر
سنگ تراش، آنکه سنگ برای ساختمان می تراشد، آنکه چیزهایی مانند مجسمه و ظرف های سنگی یا چیز هایی دیگر از سنگ می تراشد
نیرویی که همراه با شدت بر کسی یا چیزی وارد شود، کنایه از رنج روحی یا جسمی، در علوم سیاسی اعمال خشونت در فعالیت های سیاسی مثلاً گروه فشار، کنایه از اصرار، پافشاری
فشار اسمزی: در علم فیزیک فشاری که بعضی مواد مانند قند، نمک، اوره با آن آب را از لای غشایی که آن ها را از آب جدا کرده به سوی خود می کشند
فشار اسمزی: در علم فیزیک فشاری که بعضی مواد مانند قند، نمک، اوره با آن آب را از لای غشایی که آن ها را از آب جدا کرده به سوی خود می کشند
طرف شور و مشورت، اشاره شده، آنچه به آن اشاره شده
کسی که کارش کندن زمین و کاوش کردن در زمین است، گورکن
حاضرها، مقابل غایب ها، کسانی که در جایی حضور دارند، آماده ها، مهیاها، موجودها، شهرنشین ها، جمع واژۀ حاضر
دیوار، زندان، قلعه، دژ، کنایه از جایی که از دشمن به آن پناه می برند، در موسیقی از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
زاج سیاه، قلیا که از اشنان گرفته می شود و در صابون پزی به کار می رود، شخار، اشخار، شخیره، قلیا، بلخچ، لخج
ده یک گیر ساوستان دهگان
فشردن، زور آوردن بر کسی، فشار آوردن
پوسته پوسته شدن، پوست مار
اشارت کرده شده، راهنمائی شده
این کلمه مکرردردیوان مسعود سعد آمده وظاهرابمعنی خسته وکوفته ومانند آنست: کرده اندم خدای ناترسان دریکی زاویه زحبس نشار. (مسعودسعد. 284) برفرازکوههاکردندیک لحظه درنگ درمضیق غارهاماندندیک ساعت نشار. (مسعودسعد. 171)، دراین بیت (اگرضبط صحیح باشد) بمعنی ضربت وکوبش آمده: مغزهاشان رانشاری دادازبرنده تیغ خانه هاشان رابساطی کردازسوزنده نار. (مسعودسعد. 171)
((حَ فّ))
فرهنگ فارسی معین
کسی که پیشه اش کندن زمین و کاوش کردن آن است، گورکن، قبرکن، باستان شناسی که برای به دست آوردن اشیا عتیقه زمین را حرف کند