- حسنی (دخترانه)
- نیک، پسندیده
معنی حسنی - جستجوی لغت در جدول جو
- حسنی
- زن نیکو، زن نیک تر
- حسنی
- نیکوتر، عاقبت نیکو، کار نیک، رؤیت خدا، فیروزی، شهادت
اسماء حسنی: نام های خدا که شماره آن ها 99 است، مانند رحیم، کریم، رازق و غیره
- حسنی
- نیک، خوب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیکو، نیک
برتر بلندتر سنی تر ارفع عالیتر بلندتر اعلی، روشنتر
مزد آورد، ثواب
یازدهمین دوره از ادوار دوازده گانه ملایم موسیقی ایرانی که معرف یک دستگاه است
صاحب جمال و نیکو، خوب (نام امام سوم شیعیان)
کار نیک و پسندیده
زن خوبرو، خوشگل، مونث حسن، زن خوبروی زن خوشگل، جمع حسان
پرموی مرد
فروماندگان
برگشتن، دگر شدن، نرمکاری، افسون کردن
بلندتر، عالی تر، رفیع تر
نیک، خوب، کار نیک و پسندیده، نیکویی
کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، تلخک، تلخ جوک، تلخ جکوک، انگوپا، انوپا، هندبید، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند
گوشه ای در دستگاه های شور و نوا، زیرکش
هوو، دو زن که یک شوهر داشته باشند هر کدام هووی دیگری نامیده می شود، همشوی، هم شو، نباغ، بناغ، اموسنی
پارسی تازی گشته کاسنی از گیاهان
کاسنی: (روایح کرمت با ستیزه رویی طبع خواص نیشکر آرد مزاج کسنی را)، (انوری)
به مانک هوو پارسی است خواب آلوده: زن، چشم خفته: زن چرتی چرتباره زنی که بازن دیگر در شوهرمشترک باشند هوو بنانج (دوستانم همه ماننده وسنی شده اند همه زانست که بامن نه درم ماند ونه زر) (عسجدی)
زیبا، زن زیبا
پیروزی، شهادت، ظفر
آنچه با حس ظاهر ادراک شود
نیکوئی، بهجت، خوبی، جمال، بها، خوبروئی، زیبائی
جمع حنو، کژی ها کوهه های زین