دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 14هزارگزی شمال فریمان و 6هزارگزی خاور راه شوسۀ عمومی فریمان به مشهد. هوای آن معتدل و دارای 133 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و بنشن میباشد. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 14هزارگزی شمال فریمان و 6هزارگزی خاور راه شوسۀ عمومی فریمان به مشهد. هوای آن معتدل و دارای 133 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و بنشن میباشد. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دردآلوده. آلوده به درد. دردناک. دردمند. دلگیر. غمناک. (ناظم الاطباء) : ز آه آن طفلکان دردآلود گردی از غار بردمید چو دود. نظامی. آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد در توکافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر. سعدی. روی زرد است و آه دردآلود عاشقان را گواه رنجوری. حافظ. ای وصالت آرزوی جان غم فرسود من در فراقت شد به گردن آه دردآلود من. اسیری لاهیجی (از آنندراج)
دردآلوده. آلوده به درد. دردناک. دردمند. دلگیر. غمناک. (ناظم الاطباء) : ز آه آن طفلکان دردآلود گردی از غار بردمید چو دود. نظامی. آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد در توکافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر. سعدی. روی زرد است و آه دردآلود عاشقان را گواه رنجوری. حافظ. ای وصالت آرزوی جان غم فرسود من در فراقت شد به گردن آه دردآلود من. اسیری لاهیجی (از آنندراج)
دردآلوده. هر چیز روانی مانند آب و یا شیر که کدر و آلوده به دردی باشد. (ناظم الاطباء). توأم با درد. تیره. کدر. به لای آمیخته. (یادداشت مرحوم دهخدا) : باده دردآلودتان مجنون کند صافی ار باشد ندانم چون کند. مولوی ؟
دردآلوده. هر چیز روانی مانند آب و یا شیر که کدر و آلوده به دردی باشد. (ناظم الاطباء). توأم با دُرد. تیره. کدر. به لای آمیخته. (یادداشت مرحوم دهخدا) : باده دردآلودتان مجنون کند صافی ار باشد ندانم چون کند. مولوی ؟