جدول جو
جدول جو

معنی حسد - جستجوی لغت در جدول جو

حسد
رشک، رشک ورزی
تصویری از حسد
تصویر حسد
فرهنگ واژه فارسی سره
حسد
بدخواهی، بد خواستن، غیرت، برخواستن برای کسی، حسادت، حسودی، تنگ چشمی
فرهنگ لغت هوشیار
حسد
حسد بردن، کنایه از مایۀ حسادت، حسد بردن مثلاً به مال و مقام کسی حسودی کردن و زوال آن را خواستن، حسادت
تصویری از حسد
تصویر حسد
فرهنگ فارسی عمید
حسد
((حَ سَ))
رشک بردن
تصویری از حسد
تصویر حسد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسد بردن
تصویر حسد بردن
رشکیدن رشک بردن سنگاشیدن زوال نعمت کسی را خواستن رشک بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسد آرا
تصویر حسد آرا
حسد ورز، بدخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسد ناک
تصویر حسد ناک
حسود رشکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسد کردن
تصویر حسد کردن
حسد بردن، حسد ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسد پیشه
تصویر حسد پیشه
رشکین سنگاشگر آنکه طبعا و عادتا حسود باشد رشکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسدپیشه
تصویر حسدپیشه
آنکه همیشه و به همه کس رشک میبرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حسد بردن
تصویر حسد بردن
((~. بُ دَ))
رشک بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حسن
تصویر حسن
(پسرانه)
نیکو، زیبا، نام امام دوم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حمد
تصویر حمد
ستایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حسود
تصویر حسود
رشکوند، چشم تنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حدس
تصویر حدس
گاس، گمان، گمانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جسد
تصویر جسد
پیکر، مردار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسد
تصویر اسد
شیر درنده، شیر بیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسد
تصویر بسد
گلزار جایی که میوه خوشبوی بهم رسد بست. مرجان حجر شجری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسد
تصویر اسد
(پسرانه)
شیر، نام برج پنجم از برجهای دوازده گانه، برابر با مرداد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رسد
تصویر رسد
حصه و بهره، قسم، قسمت، بخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جسد
تصویر جسد
تن و بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاسد
تصویر حاسد
رشک برنده، حسد برنده، حسود، بد خواه، حسد کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاد
تصویر حاد
برنده، تیز، مانند کارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرد
تصویر حرد
خشم، گوشه گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتد
تصویر حتد
ناب ناب هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
شتافتن، سرعت برگمان گفتن، گمان بردن، فراست، ظن بردن برگمان گفتن، گمان بردن، فراست، ظن بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدد
تصویر حدد
خشم گرفتن، منع، بازداشت
فرهنگ لغت هوشیار
شمردن، عدد فقط، تنها، منحصراً، بسنده، کافی، بس فقط، تنها، منحصراً، بسنده، کافی، بس بر طبق، بر وفق، بدستور، بنابر، موافق بر طبق، بر وفق، بدستور، بنابر، موافق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حساد
تصویر حساد
حسودان، حاسدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسا
تصویر حسا
از راه احساس، بوسیله حس دریافتم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حشد
تصویر حشد
جماعت، گروه فراهم آوردن، جمع کردن فراهم آوردن، جمع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسی
تصویر حسی
آنچه با حس ظاهر ادراک شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسه
تصویر حسه
حالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسود
تصویر حسود
بدخواه، رشگین، کینه ور، تنگ چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسو
تصویر حسو
آشامیدنی
فرهنگ لغت هوشیار