- حسبان
- شمردن، حساب کردن پنداشتن، گمان بردن پنداشتن، گمان بردن
معنی حسبان - جستجوی لغت در جدول جو
- حسبان
- گمان کردن، ظن بردن، پنداشتن
- حسبان ((حُ))
- شمارش، حساب
- حسبان ((حِ))
- گمان، گمان کردن، پنداشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آسیابان
جمع حسیب، والا گهران، شمارگران جمع حسیب
دریغ، خوار
جمع عسیب، دم استخوان ها
آسیابان
بسیار تنگ، کیپ
چسب، مطلوب، خوشایند
Clingy
липкий
anhänglich
липкий
pegajoso
appiccicoso
pegajoso
collant
plakkerig
เหนียว
lengket
لاصقٌ
चिपचिपा
yapışkan
ya kushikilia
আটকে থাকা
چمچماتا