معنی حسبان - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با حسبان
حسبان
- حسبان
- شمردن، حساب کردن پنداشتن، گمان بردن پنداشتن، گمان بردن
فرهنگ لغت هوشیار
حسبان
- حسبان
- بلده ای است کوچک به دمشق مشتمل بر بساتین و ریاضها و زراعتها و آن قصبۀ بلقاست. ناحیتی به فلسطین. (دمشقی)
لغت نامه دهخدا
حسبان
- حسبان
- پنداشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (ترجمان عادل). پنداشت. ظن. گمان:
او همی گوید که حسبان خیال
هم خیالی باشدت چشمی بمال.
مولوی
لغت نامه دهخدا