- حسابدار
کسی که حساب، داد و ستد، قرض و طلب اداره یا مؤسسه ای را در دفتر ثبت و محاسبه می کند، محاسب
معنی حسابدار - جستجوی لغت در جدول جو
- حسابدار(یَ لامْ)
آنکه حساب خرج و دخل اداره یا جائی را نگاه میدارد. محاسب. حسّاب
- حسابدار
آنکه حساب خرج و دخل اداره یا جائی را نگاه میدارد
- حسابدار
کسی که حساب معاملات و دخل و خرج اداره یا مؤسسه ای را در دفاتر مخصوص ضبط کند
- حسابدار
محاسبٌ
- حسابدار
Accountant, Bookkeeper
- حسابدار
comptable
- حسابدار
contador
- حسابدار
حسابدار , اکاؤنٹنٹ
- حسابدار
бухгалтер
- حسابدار
Buchhalter
- حسابدار
бухгалтер
- حسابدار
księgowy
- حسابدار
حسابرس، حسابدار
- حسابدار
হিসাবরক্ষক , হিসাবরক্ষক
- حسابدار
contabile
- حسابدار
mhasibu
- حسابدار
muhasebeci
- حسابدار
회계사
- حسابدار
会計士
- حسابدار
会计师 , 会计
- حسابدار
लेखाकार , लेखाकार
- حسابدار
akuntan
- حسابدار
นักบัญชี , นักบัญชี
- حسابدار
boekhouder, accountant
- حسابدار
contador, contable
- حسابدار
רואה חשבון , רואה חשבון
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل منظم نگه داشتن حساب ها، شعبه ای در یک اداره یا مؤسسه که به حساب های آن اداره یا بنگاه رسیدگی می کند
همارداری، شمارداری عمل و شغل حسابدار محاسبی، اداره یا دایره ای در وزارتخانه یا اداره کل و یا موسسه ای که اعضای آن بحسابهای مربوط رسیدگی کنند
محاسبه گری، محاسبی، شغل حسابدار