گوسفند بدقلق. شاه سیئهالخلق. بز بدخو. گوسپند بدخو. (منتهی الارب)، کثیرالحزن، جمع واژۀ حزن، به معنی زمین درشت و سنگلاخ: بردیم ناز حیزان تا ایر سخت بود چون ایر سست گشت چه حیزان و چه حزون. سوزنی. و ینبت (آمارنطن) فی اماکن و عره و فی حزون الارض. (ابن البیطار)
گوسفند بدقلق. شاه سیئهالخلق. بز بدخو. گوسپند بدخو. (منتهی الارب)، کثیرالحزن، جَمعِ واژۀ حزن، به معنی زمین درشت و سنگلاخ: بردیم ناز حیزان تا ایر سخت بود چون ایر سست گشت چه حیزان و چه حزون. سوزنی. و ینبت (آمارنطن) فی اماکن و عره و فی حزون الارض. (ابن البیطار)