باهلی مکنی به ابوغالب. از ابوامامه باهلی روایت دارد و اشعث بن عبدالله از وی. (سمعانی ص 167). او مولای خالد بن عبدالله بن اسید بوده است. او را صاحب المحجن نیز خوانده اند و به ابوغالب اصفهانی شهرت دارد: ابونعیم چند روایت و حدیث از او در ذکر اخبار اصفهان (ج 1 ص 286) آورده است بصری. برخی او را نافع و برخی سعید بن حزور نامیده اند. مولای ابن حضرمی است. از ابوامامۀ باهلی در دمشق روایت کند. (از تهذیب تاریخ ابن عساکر، ج 4 صص 120-123)
باهلی مکنی به ابوغالب. از ابوامامه باهلی روایت دارد و اشعث بن عبدالله از وی. (سمعانی ص 167). او مولای خالد بن عبدالله بن اسید بوده است. او را صاحب المحجن نیز خوانده اند و به ابوغالب اصفهانی شهرت دارد: ابونعیم چند روایت و حدیث از او در ذکر اخبار اصفهان (ج 1 ص 286) آورده است بصری. برخی او را نافع و برخی سعید بن حزور نامیده اند. مولای ابن حضرمی است. از ابوامامۀ باهلی در دمشق روایت کند. (از تهذیب تاریخ ابن عساکر، ج 4 صص 120-123)
گوسفند بدقلق. شاه سیئهالخلق. بز بدخو. گوسپند بدخو. (منتهی الارب)، کثیرالحزن، جمع واژۀ حزن، به معنی زمین درشت و سنگلاخ: بردیم ناز حیزان تا ایر سخت بود چون ایر سست گشت چه حیزان و چه حزون. سوزنی. و ینبت (آمارنطن) فی اماکن و عره و فی حزون الارض. (ابن البیطار)
گوسفند بدقلق. شاه سیئهالخلق. بز بدخو. گوسپند بدخو. (منتهی الارب)، کثیرالحزن، جَمعِ واژۀ حزن، به معنی زمین درشت و سنگلاخ: بردیم ناز حیزان تا ایر سخت بود چون ایر سست گشت چه حیزان و چه حزون. سوزنی. و ینبت (آمارنطن) فی اماکن و عره و فی حزون الارض. (ابن البیطار)
از دیار بنی تمیم در نجد است. ازهری آنرا از جبال دهناء شمرده است. و محمد بن ادریس بن ابی خفه گوید: نخلستانی در یمامه است نزدیک قریۀ بنی سدوس و در جای دیگر گوید از رملستان دهناء است. (معجم البلدان). و نسبت بدان حزاوی است
از دیار بنی تمیم در نجد است. ازهری آنرا از جبال دهناء شمرده است. و محمد بن ادریس بن ابی خفه گوید: نخلستانی در یمامه است نزدیک قریۀ بنی سدوس و در جای دیگر گوید از رملستان دهناء است. (معجم البلدان). و نسبت بدان حزاوی است