جدول جو
جدول جو

معنی حزه - جستجوی لغت در جدول جو

حزه
(حُزْ زَ)
نیفه. حجزه. (منتهی الارب) ، گردن. (منتهی الارب) ، پارۀ گوشت. (مهذب الاسماء). پارۀ گوشت به درازا بریده یا خاص است به جگر. (منتهی الارب). ج، حزز
لغت نامه دهخدا
حزه
(حَزْ زَ)
یکی حزّ، وقت. هنگام
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حمزه
تصویر حمزه
(پسرانه)
شیر، نام عموی پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حره
تصویر حره
(دخترانه)
زن آزاده، لقب زنان اشرافی، خاتون، نام خواهر محمود غزنوی
فرهنگ نامهای ایرانی
(اَ حِزْ زَ)
جمع واژۀ حزیز، پر شدن، احزیزام مکان، درشت گردیدن آن، احزیزام رجل، کلان شکم شدن مرد از پری. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَزْ زَ)
شهری کوچک نزدیک اربل از سرزمین موصل و در آن پارچه های حزی از پنبه سازند. و سابقاً قصبۀکورۀ اربل بوده است، و اردشیر بن بابک نخستین کس است که آنرا بساخت. (معجم البلدان). و برخی بجای اربل ’بابل’ گفته اند. ابن بلخی در عداد شهرهائی که اردشیرساخته نام این شهر را آورده است. (فارسنامه ص 60)
لغت نامه دهخدا
(حَزْ زَ)
موضعی است میان نصیبین و راس عین، بالای خابور. (معجم البلدان). و در مراصدالاطلاع گوید بین نصیبین و خابور. و در آن جنگی میان تغلب و قیس رخ داد. (معجم البلدان) (المعرب جوالیقی، ص 125)
لغت نامه دهخدا
(حَزْ زَ)
موضعی بحجاز و نام آن در شعر کثیر عزه آمده است، و ابن سکیت حزه را در آن شعر نام جائی دانسته. لیکن یاقوت گوید: ظاهراً حزه نام شتر شاعر بوده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حقه
تصویر حقه
مذاهب حقه، ثابت، راست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حره
تصویر حره
آزاده زن سنگستان. زن آزاد آزاد زن، جمع حرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسه
تصویر حسه
حالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفه
تصویر حفه
نوازش تمام، کرامت تمام، منوال، نورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوزه
تصویر حوزه
ناحیه، طرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمه
تصویر حمه
چشمه آبگرم مرگ، به گرمابه رفتن کبود، تپ، سختی زهر سم، نیش کژدم
فرهنگ لغت هوشیار
از نام های تازی، شیر بیشه، تره تیزک از گیاهان تره تیزک، از اعلام مردان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکه
تصویر حکه
خارش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزب
تصویر حزب
گروه، فرقه رسیدن چیزی بکسی رسیدن چیزی بکسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حله
تصویر حله
ضعف، شکستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنه
تصویر حنه
زن همسر مرد، بانگ شتر ناله شتر دلنازکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزا
تصویر حزا
آهو دوستک (گویش شیرازی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزم
تصویر حزم
استوار کردن، استوار بستن، تباه کردن، بریدن و کم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزر
تصویر حزر
تقدیر کردن، تخمین نمودن، دید زدن، برآورد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزز
تصویر حزز
سختی
فرهنگ لغت هوشیار
زفتی، تنگاندن تنگ کردن، تیز دادن، پیچیدن، افشردن دسته گروه، گروه مرغان، پالان کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزک
تصویر حزک
فشردن، ریسمان بستن، کوفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزمه
تصویر حزمه
دسته، بند هیزم و کاغذ و علف و جز آن، توپ، تخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزن
تصویر حزن
اندوه، غم، غمگینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبه
تصویر حبه
دانه، یک تخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حده
تصویر حده
تکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجه
تصویر حجه
از پارسی ک هنجیدن هنهجش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزه
تصویر بزه
خطا، جرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حظه
تصویر حظه
مرتبه، بهره رزق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزن
تصویر حزن
اندوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حقه
تصویر حقه
نیرنگ، ترفند، فریب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حوزه
تصویر حوزه
برخ، پهنه، دامنه، زمینه، بخش، گستره
فرهنگ واژه فارسی سره