- حزباءه (حِ ءَ)
زمین درشت. ج، حزباء. حزابی. (منتهی الارب)
معنی حزباءه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مِ بَ ءَ)
لغت نامه دهخدا
لتۀ حیض. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خرقۀ حایض و گویند: قد اعتبأت المراءه بالمعباءه. ج، معابی. (از ذیل اقرب الموارد)
(مُ خَبْ بَ ءَ)
لغت نامه دهخدا
زن بسیار پنهان کرده شده. (منتهی الارب) (آنندراج). پوشیده و جاریۀ پرده نشین و گفته اند دختر نزدی’ به بلوغ. (از اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ قبل شود
(حُ نَ)
لغت نامه دهخدا
یکی حسبان. بالش خرد. (مهذب الاسماء) ، تیر ناوکی. (مهذب الاسماء). تیر خرد. ج، حسبان، مورچه، صاعقه، ابر
(مُ بَ ءَ)
لغت نامه دهخدا
دختر مخدره که هنوز متزوج نشده. (منتهی الارب) (آنندراج). دختر مخدره ای که هنوز شوهر نکرده باشد. (ناظم الاطباء)
(زَ ءَ)
لغت نامه دهخدا
غضبه. پوست بزکوهی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). پوست بز نر و بزرگسال کوهی. (تاج العروس) ، پوست ماهی. (منتهی الارب) (تاج العروس) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، پوست پارۀ گرد از شتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، شبیه سپر از پوست شتر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). جسمی است مانند درقه یعنی سپری که از پوست شتر میسازند. (تاج العروس) ، تخته سنگ صلب. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، پوست سر، پوست میان دو شاخ گاو. (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، برآمدگی یا شبه ورمی است که گاهی خلقه بر پشت پلک بالای چشم وجود دارد. (اقرب الموارد ذیل غضبه) (تاج العروس). و رجوع به غضبه شود
(حَ نَ)
لغت نامه دهخدا
ماده شتران شیردار. (منتهی الارب). اشتر بشیر. (مهذب الاسماء).
- ناقه حلبانه رکبانه، شتر شیری و سواری. (منتهی الارب)
- ناقه حلبانه رکبانه، شتر شیری و سواری. (منتهی الارب)
(حِمْ لَ)
لغت نامه دهخدا
دریا. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مرد بسیارگوی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
(تَ)
لغت نامه دهخدا
نکوهش کردن وفحش شنوانیدن. (ناظم الاطباء). حنظئی به، نکوهش کرد آن را و فحش شنوانید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
خور گرد آفتاب پرست از جانوران بژمره چلپاسه (گویش گیلکی) پنیرک آفتاب پرست
