معنی حرباء - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با حرباء
حرباء
- حرباء
- خور گرد آفتاب پرست از جانوران بژمره چلپاسه (گویش گیلکی) پنیرک آفتاب پرست
فرهنگ لغت هوشیار
حرباء
- حرباء
- میخهای زره یا سر میخها در حلقۀ زره، پشت، گوشت پشت یا تندی مهرۀ پشت، زمین درشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حرباء
- حرباء
- واحَرَباء و واحَرَبی ̍، کلمه تأسف و تلهف است مانند یااَسَفی ̍. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
جرباء
- جرباء
- آسمان و ستارگان، زن گر، آسمان، نمکین دختر نمکین آسمان، ناحیه ای از آسمان که در آن فلک آفتاب و ماه میگردد (بعقیده قدما)، زمین قحط زده، دختر با نمک
فرهنگ لغت هوشیار