جدول جو
جدول جو

معنی حریک - جستجوی لغت در جدول جو

حریک
(حَ)
آنکه حاجتش نبود به زنان. آنکه به آرامش میل نکند. عنین، کسی که از ضعف تهیگاه جهان جهان رود. کسی که ضعیف باشد تهیگاه او که گاه رفتار ظاهر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حریر
تصویر حریر
(دخترانه)
پارچه ابریشمی نازک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
برانگیختن، وادار کردن، حرکت دادن، جنباندن، به حرکت درآوردن
فرهنگ فارسی عمید
(حَ کَ)
تأنیث حریک
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جنبانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار). جنبانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جنبانیدن و به حرکت درآوردن. (فرهنگ نظام). حرکت دادن. (غیاث اللغات) (آنندراج). ضد تسکین. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). جنبش وحرکت و هیجان و اضطراب. (ناظم الاطباء) :
تو نبینی برگها با شاخها
کف زنان رقصان ز تحریک صبا.
مولوی (مثنوی).
، (اصطلاح فلسفه) مرادف فعل، چون فعل و انفعال بحسب اشتقاق از حرکت اعتبار کنند تحریک و تحرک گویند. (اساس الاقتباس چ مدرس رضوی ص 52). در اصطلاح فلسفۀ اشراق، امر دائم التجددی است در انوار مدبره که موجب حرکات فلکیه میشود تا از انوار قاهره کسب فیض کرده و به کمالات نوری خود برسند. بنابراین تحریک علت معده اشراق در متحرک است و بعکس گاهی اشراق موجب تحریک است و تحریک منبعث از اشراق از لحاظ عدد غیر از تحریکی است که معد همان اشراق بوده است. و بهمین جهت این امر مستلزم دور نیست، زیرا متوقف و متوقف علیه متغایر هستند. رجوع به حکمت الاشراق و شرح آن شود، گاهی مجازاً بمعنی رغبت دادن و ورغلانیدن آید. (غیاث اللغات) (آنندراج). اغوا کردن و ترغیب دادن کسی را به ضد دیگری. (فرهنگ نظام). تحریص و ورغلانیدگی و برانگیختن و اغوا و ترغیب. (ناظم الاطباء) : اما پادشاه به تحریض و تحریک ساعی نمام انصاف من نمی فرماید. (سندبادنامه ص 134).
- بالتحریک، در اصطلاح لغت نویسان، به فتح همه حروف متحرک کلمه مگر حرف آخر. محرّکهً: التحمه، بالتحریک، البرود المخطّطه بالصفره. (قاموس)
لغت نامه دهخدا
حرکت دادن، جنبش و اضطراب آغار نه او خواهش پذیرد هرگز از من - نه آغارش پذیرد زآب آهن ور غلانیدن جنباندن هنگژ هاچش نوانش -1 جنبانیدن بجنبش آوردن بر آغالیدن، انگیزش ترغیب، جمع تحریکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
((تَ))
جنبانیدن، به حرکت درآوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حریص
تصویر حریص
آزمند، آزوند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حریف
تصویر حریف
هماورد، هم آورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حریر
تصویر حریر
ابریشم، پرنیان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
انگیزش، برانگیختن
فرهنگ واژه فارسی سره
آغال، آنتریک، اغوا، انگیزش، تحریص، تحریض، ترغیب، تشجیع، تشویق، وادار، وسوسه، برآغالیدن، برانگیختن، به حرکت درآوردن، جنباندن، حرکت دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
التّحفيز
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
Incitement, Irritation, Provocation, Stimulation, Titillation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
incitation, irritation, provocation, stimulation, excitation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
podżeganie, podrażnienie, prowokacja, stymulacja, podniecenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
uchochezi, kero, uchokozi, msisimko
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
подстрекательство , раздражение , провокация , стимуляция , возбуждение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
Anstiftung, Irritation, Provokation, Stimulation, Erregung
دیکشنری فارسی به آلمانی
انگیزش، حرکت، تحریک
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
اکسانا , جلن , اشتعال انگیزی , تحریک
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
উস্কানি , উত্তেজনা , উদ্দীপনা , উদ্দীপনা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
선동 , 자극 , 도발 , 자극
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
teşvik, tahriş, tahrik, uyarım, uyarılma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
煽动 , 刺激 , 挑衅
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
扇動 , 刺激 , 挑発
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
הֲסָתָה , גירוי , התגרות , גֵּרוּי , גֵרוּי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
उत्तेजना , उत्तेजना , उकसावा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
penghasutan, iritasi, provokasi, rangsangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
підбурювання , роздратування , провокація , стимуляція , збудження
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
aanzetting, irritatie, provocatie, stimulatie, prikkeling
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
incitación, irritación, provocación, estimulación, excitación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
incitamento, irritazione, provocazione, stimolazione, eccitazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
incitamento, irritação, provocação, estimulação, excitação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
การปลุกระดม , การระคายเคือง , การยั่วยุ , การกระตุ้น , ความตื่นเต้น
دیکشنری فارسی به تایلندی