جمع واژۀ حرکت. (دهار). حرکتها. جنبشها. جنبیدن ها. مقابل سکنات: حرکاتش همه رهه هنر است برم از جان من عزیزتر است. عنصری. متناسبند و موزون حرکات دلفریبت متوجهند با ما سخنان بی حسیبت. سعدی. تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را بزبان خود بگوئی که به حسن بی نظیرم. سعدی. وه که از او جور و تندیم چه خوش آمد چون حرکات ایاز بر دل محمود. سعدی. - خوش حرکات. رجوع به همین ماده شود. - شیرین حرکات. رجوع به همین ماده شود: فتنه انگیزی و خون ریزی و خلقی نگرانند که چه شیرین حرکاتی و چه مطبوع کلامی. سعدی (طیبات). - امثال: هر خوش پسری را حرکاتی دگر است
جَمعِ واژۀ حرکت. (دهار). حرکتها. جنبشها. جنبیدن ها. مقابل سکنات: حرکاتش همه رهه هنر است برم از جان من عزیزتر است. عنصری. متناسبند و موزون حرکات دلفریبت متوجهند با ما سخنان بی حسیبت. سعدی. تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را بزبان خود بگوئی که به حسن بی نظیرم. سعدی. وه که از او جور و تندیم چه خوش آمد چون حرکات ایاز بر دل محمود. سعدی. - خوش حرکات. رجوع به همین ماده شود. - شیرین حرکات. رجوع به همین ماده شود: فتنه انگیزی و خون ریزی و خلقی نگرانند که چه شیرین حرکاتی و چه مطبوع کلامی. سعدی (طیبات). - امثال: هر خوش پسری را حرکاتی دگر است
یکی از منازل طی است. سکونی گوید: از وادی قری تا تیماء چهار شب و از تیماء تا قریات سه یا چهار شب مسافت است. وی گوید: قریات نام دومه و سکاکه و قاره است. (از معجم البلدان)
یکی از منازل طی است. سکونی گوید: از وادی قری تا تیماء چهار شب و از تیماء تا قریات سه یا چهار شب مسافت است. وی گوید: قریات نام دومه و سکاکه و قاره است. (از معجم البلدان)
جمع واژۀ ذریّه: دیگر روز ابلیس بصحرا بیرون رفت و تختی از آهن بنهاد و از ذریات خود یکی را بنشاند. (قصص الانبیاء ص 132). همچو آن ابلیس و ذریّات او با خدا در جنگ واندر گفتگو. مولوی
جَمعِ واژۀ ذریّه: دیگر روز ابلیس بصحرا بیرون رفت و تختی از آهن بنهاد و از ذریات خود یکی را بنشاند. (قصص الانبیاء ص 132). همچو آن ابلیس و ذریّات او با خدا در جنگ واندر گفتگو. مولوی
جمع حسیه، الف - قضایایی که عقل بمجرد تصور دو طرف آن حکم بدان کند از روی جزم و یقین بواسطه حس ظاهر یا حس باطن که آنها را محسوسات و مشاهدات نامند و از مقدمات یقینه ضروریه باشند. ب - محسوسات بمعنی مشاهدات حسی
جمع حسیه، الف - قضایایی که عقل بمجرد تصور دو طرف آن حکم بدان کند از روی جزم و یقین بواسطه حس ظاهر یا حس باطن که آنها را محسوسات و مشاهدات نامند و از مقدمات یقینه ضروریه باشند. ب - محسوسات بمعنی مشاهدات حسی