- حروری
- آزادگان گروهی از رویگردانان (خوارج) که از پشتیبانی علی ع سر پیچیدند
معنی حروری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوارج، گروهی که در جنگ صفّین از بیعت علی بن ابی طالب خارج شدند و معتقد بودند مرتکب معاصی کبیره، کافر است و خروج بر امام ظالم را واجب می دانستند، کافران
بایسته
آقایی
آزادی، آزاد مردی
پرندی، پرند باف، پرند فروش حریر باف ابریشم تاب، حریر فروش
سرکشی توسنی سرکشی سرپیچی توسنی
منسوب به حروف شناسنده حروف
ریاست پیشوایی سرپرستی، پادشاهی سلطنت، تفوق
ریاست، حکمرانی، بزرگی
واجب، لازم، آنچه مورد لزوم و احتیاج باشد، کاری که انسان ناگزیر از انجام دادن آن باشد
ناچار، ناگزیر، بایسته
Indispensable, Necessary
незаменимый , необходимый
unverzichtbar, notwendig
необхідний
niezastąpiony, konieczny
indispensável, necessário
indispensabile, necessario
indispensable, necesario
indispensable, nécessaire
onmisbaar, noodzakelijk
अनिवार्य , आवश्यक
sangat penting, perlu
ضروريٌّ , ضروريٌّ
필수적인 , 필요한
חיוני , נַחְצוּתִי
必不可少的 , 必需的
必須な , 必要な
vazgeçilmez, gerekli
muhimu
จำเป็น , จำเป็น
অপরিহার্য , প্রয়োজনীয়
ضروری