جدول جو
جدول جو

معنی حروریه

حروریه
خوارج، گروهی که در جنگ صفّین از بیعت علی بن ابی طالب خارج شدند و معتقد بودند مرتکب معاصی کبیره، کافر است و خروج بر امام ظالم را واجب می دانستند، کافران
تصویری از حروریه
تصویر حروریه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با حروریه

حروریه

حروریه
نسبتی است در گفتۀ نابغۀ جعدی:
ایا دار سلمی بالحروریه اسلمی
الی جانب الصمان فالمتثلم
أقامت به البردین ثم تذکرت
منازلها بین الدخول فجرثم.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

حروفیه

حروفیه
واتگرایان پیروان فضل الله سبزواری همروزگار تیموریان که باورهایی درباره وات ها و چم هروات دارد
فرهنگ لغت هوشیار

ضروریه

ضروریه
مونث ضروری: آچار بایسته درواژ مونث ضروری. یا ضروریه مطلقه. قضیه موجهه که در آن حکم شود به ضرورت نسبت ثبوتیه یا سلبیه بین موضوع و محمول مادام که ذات موضوع موجود است
فرهنگ لغت هوشیار

مروریه

مروریه
مروریه در فارسی: کاهوی تلخ کاسنی دشتی یکی از گونه های کاسنی که آنرا کاهوی تلخ نیز گویند خندریلی خس بری
فرهنگ لغت هوشیار

حروفیه

حروفیه
فرقه ای مذهبی که برای حروف و حساب جُمّل تاثیر و ارزش بسیار قائل بوده و معنی های شگفت انگیز برای آیه های قرآن و سخنان پیغمبر اسلام بیان می کردند
فرهنگ فارسی عمید

ضروریه

ضروریه
تأنیث ضروری. ضروریۀ مطلقه، قضیۀ موجهه ای که در آن حکم بشود بضرورت نسبت ثبوتیه یا سلبیه بین موضوع و محمول مادام که ذات موضوع موجود است. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: عند المنطقیین قضیه موجهه بسیطه حکم فیهابضروره ثبوت المحمول للموضوع او بضروره سلبه عنه مادام ذات الموضوع موجوده کقولنا کل انسان حیوان بالضروره و لا شی ٔ من الانسان بحجر بالضروره. سمیت ضروریه لاشتمالها علی الضروره و مطلقه لعدم تقیید الضروره فیها بوصف او وقت. هکذا فی شرح المطالع. و سیدشریف جرجانی در تعریفات گوید: ضروریه المطلقه هی التی یحکم فیها بضروره ثبوت المحمول للموضوع او بضروره سلبه عنه مادام ذات الموضوع موجوده. اما التی حکم فیها بضرورهالثبوت فضروریه موجبه کقولنا کل انسان حیوان بالضروره فان الحکم فیها بضروره ثبوت الحیوان للانسان فی جمیع اوقات وجوده و اما التی حکم فیها بضروره السلب فضروریه سالبه کقولنا: لا شی ٔ من الانسان بحجر بالضروره سلب الحجر عن الانسان فی جمیع اوقات وجوده. ستۀ ضروریه. رجوع به ترکیب ضروریات سته ذیل ’ضروریات’ شود
لغت نامه دهخدا

مروریه

مروریه
نوعی از کاسنی صحرایی باشد. و بعضی گویند نوعی از کاهوی تلخ است. (برهان) (آنندراج). خس بری. خندریلی. یقضید است و آن نوعی از هندبای بری بود و بغایت تلخ بود و رازی گوید مروریه صنفی از کاهوی تلخ است که شیر در وی روانه بود. (اختیارات بدیعی)
لغت نامه دهخدا