- حرمه
- بی بهرگی
معنی حرمه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محرمه در فارسی مونث محرم - و: مشکویی پردگی مونث محرم: جمع محرمات. مونث محرم حرام کرده شده، زن حرم جمع محرمات. مونث محرم جمع محرمات
آزرم، آبرو، ارزش، ارج
پیشه، شگرد
شکوفه روفاندار (درخت مسواک) دیگ دیگ سنگی افزاری است درودگر انرا که بوسیله آن چوب و تخته را سوراخ کنند مثقب
خرگوش، زره تابان
درسه لم ریز، اپخشایش بخشایش - آمرزش، باران، روزی، نیکی
اسب (مطلقا)، اسب سفید، چرمینه مچاچنگ
آلت حرب و جنگ، سلاح، جوبدستی و غیره
گشادگی، سوی، بانگ مرغان سو سوی
توت فرنگی درختی، قضبان
هزار اسپند از گیاهان دارویی سیر زرد اسفند
لای لجن
نا مباحی، نا شایستگی
جنبه نشانه هایی که رفتار وات ها را می نمایانند: زبر زیر پیش، جنبش چال اورز
سوزش سوختگی، گرمی تفسیدگی
پیشه، کار، کسب، شغل، صناعت که روزی بدان دست آرند
دسته، بند هیزم و کاغذ و علف و جز آن، توپ، تخت
بی روزی کردن
پیشیاران نوکران، پیروان شکوه بزرگی آروند افرند ارفد، شرم، خشم، کمرویی
باد سرخ از بیماری ها سرخ باده، سرخ سرک از پرندگان، سرخی، سرخاب غازه سرخی قرمزی، رنگ سرخ قرمز، نوعی آماس در بدن باد سرخ سرخ باد
فرزبود فرزان: دریافت آمیغ هر چیزی دانشی که می پردازد به جاورها (احوال) و چگونگی های باشندگان بیرونی یا دیدنی آن چنان که هستند به اندازه توان آدمی سخن استوار آنچه از لگام که زنخ و روی دهان و دو سوی بینی را بپوشاند جانه بند
شنگار از گیاهان، کنه، نوک پستان، پوستخورک از خرفستران
خواب
خشکسال، گوارش
معظم هر چیز، کارزار بزرگ، اطراف و گرداگرد شهر. مها گن (بلور)، کوست پروار، سترگ، جنگ بزرگ، بیرون شهر پیرانشهر
نمد زین را گویند، پارچه نفیسی را که از کوک بافند
پرماه کاهلی در کارها
چیزی که در چشم کشند، گرد سیاهی که به مژه ها و پلکهای چشم میکشند