- حرمشت
نام موضعی به مشرق خوزستان
معنی حرمشت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
احترام، عزّت، حرام بودن، احترام و فروتنی در برابر اوامر و نواهی الهی، انجام دادن امور حرام
حرمت داشتن: احترام داشتن، ارجمند داشتن
حرمت داشتن: احترام داشتن، ارجمند داشتن
(حُ رُ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ حرمت. (ترجمان عادل بن علی).
- حرمات اﷲ، آنچه واجب است قیام به آن و حرام است تفریط در آن
- حرمات اﷲ، آنچه واجب است قیام به آن و حرام است تفریط در آن
(دَ مُ)
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: در + مشت، ترجمه ضبط است. (آنندراج)، در تحت تصرف. در دست. در ید اقتدار. (ناظم الاطباء)،
- درمشت کردن، ضبط کردن. (ناظم الاطباء)
- درمشت کردن، ضبط کردن. (ناظم الاطباء)
(گَ مَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان و بخش سیمکان شهرستان جهرم، واقع در 11000گزی شمال کلالی کنار راه مالرو سیمکان به خفر و میمند. منطقه ای است کوهستانی و گرم. دارای 308 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آنجا غلات، برنج، خرما و مرکبات و شغل اهالی زراعت و باغبانی و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
حرمت، قدّاست
