نومیدی. ناامیدی. نمیدی. حرفه. محرومی. قنوط. یأس، بی بهرگی. حرف. بی نصیبی: گویند آفت ملک شش چیز است اول حرمان... (کلیله و دمنه). حرمان آن است که نیکخواهان را از خود محروم گرداند. (کلیله و دمنه). آدم از او به برقع همت سپیدروی شیطان از او به سیلی حرمان سیه قفا. خاقانی. تو خورشیدی و من در این عصر افسرده به سردسیر حرمان. خاقانی. ای بس شه پیل افکن کافکند به شه پیلی شطرنجی تقدیرش در ماتگه حرمان. خاقانی. و سیاحان بیابان حرمان... (سندبادنامه ص 6). مهتری در قبول فرمانست ترک فرمان دلیل حرمانست. سعدی (گلستان). لبت شکّر به مستان داده، چشمت می به می خواران منم کز غایت حرمان نه با آنم نه با اینم. حافظ. - در ششدر حرمان افتادن، در بن بست نامرادی گیر کردن
نومیدی. ناامیدی. نمیدی. حرفه. محرومی. قنوط. یأس، بی بهرگی. حُرف. بی نصیبی: گویند آفت ملک شش چیز است اول حرمان... (کلیله و دمنه). حرمان آن است که نیکخواهان را از خود محروم گرداند. (کلیله و دمنه). آدم از او به برقع همت سپیدروی شیطان از او به سیلی حرمان سیه قفا. خاقانی. تو خورشیدی و من در این عصر افسرده به سردسیر حرمان. خاقانی. ای بس شه پیل افکن کافکند به شه پیلی شطرنجی تقدیرش در ماتگه حرمان. خاقانی. و سیاحان بیابان حرمان... (سندبادنامه ص 6). مهتری در قبول فرمانست ترک فرمان دلیل حرمانست. سعدی (گلستان). لبت شکّر به مستان داده، چشمت می به می خواران منم کز غایت حرمان نه با آنم نه با اینم. حافظ. - در ششدر حرمان افتادن، در بن بست نامرادی گیر کردن
امر، دستور، حکمی که از جانب شخص بزرگ صادر شود، حکم، وسیله ای دایره ای شکل برای هدایت خودرو، رل فرمان بردن: کنایه از اطاعت کردن فرمان راندن: کنایه از حکومت کردن فرمان دادن: امر کردن، حکم کردن، اجازه دادن فرمان یافتن: دریافت کردن فرمان، کنایه از مردن
امر، دستور، حُکمی که از جانب شخص بزرگ صادر شود، حُکم، وسیله ای دایره ای شکل برای هدایت خودرو، رل فرمان بردن: کنایه از اطاعت کردن فرمان راندن: کنایه از حکومت کردن فرمان دادن: امر کردن، حکم کردن، اجازه دادن فرمان یافتن: دریافت کردن فرمان، کنایه از مردن
دهی است از دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن، واقعدر 14هزارگزی جنوب خاوری فومن و سه هزارگزی راه فرعی نصیرمحله به شفت با 385 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن، واقعدر 14هزارگزی جنوب خاوری فومن و سه هزارگزی راه فرعی نصیرمحله به شفت با 385 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
پارسی تازی گشته خرمدان کیسه چرمی که در آن دانگ (سکه) و زر برگ نهند کیسه ای چرمین که در آن پول و اشیا دیگر گذارند: (چونک حق و باطلی آمیختند نقد و قلب اندر حرمدان ریختند) (مثنوی) توضیح این کلمه بصورت (جرمدان) تحریف شده
پارسی تازی گشته خرمدان کیسه چرمی که در آن دانگ (سکه) و زر برگ نهند کیسه ای چرمین که در آن پول و اشیا دیگر گذارند: (چونک حق و باطلی آمیختند نقد و قلب اندر حرمدان ریختند) (مثنوی) توضیح این کلمه بصورت (جرمدان) تحریف شده