جدول جو
جدول جو

معنی حرفش - جستجوی لغت در جدول جو

حرفش
(حِ فِ)
مار بد. (مهذب الاسماء). مار خبیث. (منتهی الارب). ج، حرافش
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارفش
تصویر ارفش
(پسرانه)
نام یکی از پهلوانان گرشاسب نامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
پیشه، صناعت، کسب و کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درفش
تصویر درفش
پرچم
سیخ آهنی نوک تیز با دستۀ چوبی که در کفش دوزی برای سوراخ کردن چرم و گذراندن سوزن به کار می رود
درفش کاویان: در موسیقی از الحان قدیم ایرانی، دراصل نام درفشی است که آهنگری کاوه نام با بر سر نیزه کردن پیش دامن چرمی خود ساخت و مردم را بر ضحاک شورانید و فریدون را به پادشاهی برگزید، بعدها پیش دامن چرمی کاوه درفش پادشاهان ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرفش
تصویر کرفش
مارمولک، گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دم بلند که قادرند دم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، چلپاسه، کرباسه، باشو، ماتورنگ، کربش، کربشه، کرپوک، کرباشه، کرباشو، کلباسو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرشف
تصویر حرشف
کنگر فرنگی، گیاهی با بوتۀ کوتاه و برگ های سفید خاردار، ساقه و برگ های تلخ و گل ها و شکوفه های خوراکی که در تحریک اشتها و تصفیۀ خون و تقویت سلول های مغز و قلب و کاهش مقدار کلسترول و اوره مؤثر است، آرتیشو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درفش
تصویر درفش
درخشیدن، تابش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارفش
تصویر ارفش
بزرگ گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درفش
تصویر درفش
در فارسی بمعنای علم بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
کنگر، گلک پولک، ناتوان، بید گیا سرم، سنگ دریا کنار کنگر، فلس ماهی، ملخ که هنوز بال در نیاورده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
پیشه، کار، کسب، شغل، صناعت که روزی بدان دست آرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرفا
تصویر حرفا
جمع حریف همکاران رقیبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حریش
تصویر حریش
کرگدن، هزار پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرفش
تصویر کرفش
مارمولک: (مبین آنکه مور است یا کرفش است تو آن بین که جان داد نش نا خوش است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درفش
تصویر درفش
پرچم، علم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درفش
تصویر درفش
((دِ رَ))
آلتی آهنین و نوک تیز شبیه جوالدوز اما ضخیم تر از آن با دسته ای چوبی که کفّاشان از آن برای سوراخ کردن چرم و دوخت و دوز کفش استفاده می کنند، دروش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حرشف
تصویر حرشف
((حَ شَ))
فلس ماهی، ملخ که هنوز بال در نیاورده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
((حِ فِ))
پیشه، کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
پیشه، شگرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
Literal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
Career, Profession
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
dosłowny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
letterale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
literal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
carreira, profissão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
字面上的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
职业
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
буквальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
kariera, zawód
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
кар'єра , професія
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
Karriere, Beruf
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
wörtlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
карьера , профессия
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
буквальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
carriera, professione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی