جدول جو
جدول جو

معنی حرستانی - جستجوی لغت در جدول جو

حرستانی
(حَ رَ)
محمد بن حسن بن فرقد. حنفی مذهب و شیبانی الولاء بود. اصل او از حرستا قریه ای به دمشق بود. پدرش به عراق آمد و محمد آنجا متولد شد و بر ابوحنیفه تلمذ کرد و جامع کبیر و جامع صغیر بنگاشت و به ری رفت و در 189 هجری قمری در قریۀ برنبویه درگذشت و مولد او 135 یا 131 هجری قمری بوده است. (ابن خلکان چ سنگی تهران ج 2 ص 27). و در ذریعه ج 4 ص 278و تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام ص 335 تفسیری به وی نسبت داده شده است، در صورتی که آن تفسیر در سدۀ هفتم تألیف شده و از این مرد نیست. رجوع به شیبانی شود
لغت نامه دهخدا
حرستانی
(حَ رَ)
منسوب به حرستا قریه ای به دروازۀ دمشق. (معجم البلدان). و در هدیه العارفین نسبت بدان حرستی آمده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرستاری
تصویر پرستاری
شغل و عمل پرستار، مراقبت کردن از شخصی که توانایی انجام کارهای روزمرۀ خود را ندارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سجستانی
تصویر سجستانی
سجزی، از مردم سیستان، سیستانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باستانی
تصویر باستانی
قدیمی، دیرینه، تاریخی
فرهنگ فارسی عمید
(حَ رَ)
نام محلی کنار راه اصفهان به گلپایگان، میان بیدهند و باباسلطان در 158300گزی اصفهان
لغت نامه دهخدا
تصویری از بوستانی
تصویر بوستانی
منسوب به بستان بوستانی: گیاه بستانی، باغبان
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به داستان. قصه یی روایی اساطیری، مقابل تاریخی: جمشید پادشاهیست داستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستاری
تصویر پرستاری
تیمار داری، تیمار، خدمت
فرهنگ لغت هوشیار
قدیمی کهن. یا آثار باستانی. آثار و ابنیه قدیمی و تاریخی اشیا عتیقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرستانی
تصویر لرستانی
منسوب به لرستان از مردم لرستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردستانی
تصویر کردستانی
منسوب به کردستان اهل کردستان از مردم کردستان
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به گرج: از قوم گرج گرجستانی، زبان مردم گرجستان، خط مردم گرجستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لهستانی
تصویر لهستانی
منسوب به لهستان: از مردم لهستان اهل لهستان
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به سیستان از مردم سیستان اهل سیستان سگزی، زبان و لهجه مردم سیستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باستانی
تصویر باستانی
قدیمی، کهنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
منسوب به داستان، قصه یی، روایی، اساطیری، مقابل تاریخی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
Anecdotal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زمستانی
تصویر زمستانی
Winter, Wintery
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زمستانی
تصویر زمستانی
冬季的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
anecdótico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زمستانی
تصویر زمستانی
invernale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
aneddotico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
anedótico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زمستانی
تصویر زمستانی
invernal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
轶事的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زمستانی
تصویر زمستانی
zimowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
анекдотичный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
anegdotyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زمستانی
تصویر زمستانی
зимовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
анекдотичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زمستانی
تصویر زمستانی
winterlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
anekdotisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زمستانی
تصویر زمستانی
зимний
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زمستانی
تصویر زمستانی
invernal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی