جدول جو
جدول جو

معنی حرز - جستجوی لغت در جدول جو

حرز
اندازه کردن، تقدیر، تخمین، تقدیر کردن، تخمین کردن آنچه بدان گردن بندند آنچه بدان گردن بندند
فرهنگ لغت هوشیار
حرز
تعویذ، پناهگاه، جای امن
تصویری از حرز
تصویر حرز
فرهنگ فارسی عمید
حرز
حفظ کردن، نگهبانی کردن، نگه داشتن
تصویری از حرز
تصویر حرز
فرهنگ فارسی عمید
حرز
((حِ))
جای استوار، پناهگاه
تصویری از حرز
تصویر حرز
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محرز
تصویر محرز
آشکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحرز
تصویر تحرز
احتراز و پرهیز
فرهنگ لغت هوشیار
گرد آورنده، گیرنده مزد، پناه دهنده، استوار کننده فراهم، پناه یافته، دریافت مزد گرفته، استوار درست فراهم آورده جمع کرده، پناه داده، بدست آورده، مسلم قطعی: وقوع این جرم محرز است. احراز کننده گرد آورنده، پناهگاه دهنده در حرز کننده، استوار کننده جمع محرزین. نگاه دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرز
تصویر تحرز
خود را نگه داشتن، خودداری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محرز
تصویر محرز
((مُ رَ))
گرفته شده، به دست آورده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محرز
تصویر محرز
((مُ رِ))
احراز کننده، گرد آورنده، پناهگاه دهنده، در حرز کننده، استوار کننده، جمع محرزین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محرز
تصویر محرز
مسلّم، قطعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحرز
تصویر تحرز
خود را نگه داشتن، خویشتن را نگه داری کردن، پرهیز کردن، خودداری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرزه الحمار
تصویر حرزه الحمار
حجر الحمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرزه الجمار
تصویر حرزه الجمار
خر مهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرزه البقره
تصویر حرزه البقره
گاو زهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرزالشیاطین
تصویر حرزالشیاطین
آطریلال را گویند که همان قازیاغی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرزالبقر
تصویر حرزالبقر
حجر البقر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرز شفا
تصویر حرز شفا
آنچه جهت شفا به مریض ببندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرز الشیاطین
تصویر حرز الشیاطین
پا کلاغی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرزدان
تصویر حرزدان
کیسۀ توشه،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حره
تصویر حره
(دخترانه)
زن آزاده، لقب زنان اشرافی، خاتون، نام خواهر محمود غزنوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حرف
تصویر حرف
سخن، بندواژه، وات، واج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حرص
تصویر حرص
آز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حرب
تصویر حرب
جنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ورز
تصویر ورز
تمرین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مرز
تصویر مرز
حد
فرهنگ واژه فارسی سره
دوختن جامه بصورتی که بی نهایت بهم نزدیک و چسبیده باشد، شکاف دوخته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برز
تصویر برز
(پسرانه)
قد و قامت، نام یکی از دو برادری که به یاری اردشیر بابکان پادشاه ساسانی برخاستند و او را به خانه خودبردند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طرز
تصویر طرز
شیوه، روش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آرز
تصویر آرز
برنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برز
تصویر برز
زراعت، کشاورزی، ارتفاع نقطه از سطح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرز
تصویر جرز
دیوار عمود از آهن یا نقره زمین بایر سال قحط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرز
تصویر چرز
هوبره حباری
فرهنگ لغت هوشیار
حد، لب، کناره، لبه، کرانه، تیزی، جانب کلمه، سخن گفتن، کلمه ای که قبل از ترکیب با کلمه دیگر معنی مستقل از آن مفهوم نشود کلمه، سخن گفتن، کلمه ای که قبل از ترکیب با کلمه دیگر معنی مستقل از آن مفهوم نشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرض
تصویر حرض
فساد و تباهی
فرهنگ لغت هوشیار