جدول جو
جدول جو

معنی حرجوج - جستجوی لغت در جدول جو

حرجوج
(حُ)
ناقۀ فربه و دراز بر روی زمین، ناقۀ سخت، ناقۀ لاغر باریک. (منتهی الارب). حرج. حرجج. اشتر باریک میان. (مهذب الاسماء). ج، حراجیج
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ)
حرجل. حرجوان. ازیراکس. ازیراکن (مصحف ازیراکس). رجوع به حرجل و حرجوان شود
لغت نامه دهخدا
(سُ)
احمق. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ جَوْ وَ)
راهی که گاه راست شود و گاه کج. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حُ جُ)
حرج. حرجوج. ج، حراجیج، باد سرد و تند که پی هم وزد
لغت نامه دهخدا
تصویری از حرجول
تصویر حرجول
نوعی ملخ میگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرجوج
تصویر سرجوج
گول نادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرجول
تصویر حرجول
((حَ))
نوعی ملخ، میگو
فرهنگ فارسی معین