جدول جو
جدول جو

معنی حربول - جستجوی لغت در جدول جو

حربول
موضعی به شمال موصل
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

رسن که بدان بر درخت خرما بالا روند، رسن که بدان بر درخت خرما شوند
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ وی ی)
علی بن رشید بن احمد، مکنی به ابوالحسن. وکیل ناصر لدین الله بود و خط خوش بطریقۀ ابن مقله مینوشت. در بغداد در 18 شوال 605 هجری قمری درگذشت. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
از نواحی قم بوده است. حسن بن علی قمی هنگام گزارش خراج نواحی قم آرد: مال منقول با ماه بصره از خراج قریۀ حربوا هزار و ششصد و شصت وچهار دینار و نیمدانگ دیناری... (تاریخ قم ص 124)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
حرجل. حرجوان. ازیراکس. ازیراکن (مصحف ازیراکس). رجوع به حرجل و حرجوان شود
لغت نامه دهخدا
(تْرِ / تِ رِ)
بلوکی است در ایالت فی نیستر فرانسه که در مشرق فرانسه و بر ساحل دریا قرار دارد و محل حمام دریایی است
لغت نامه دهخدا
(زَ)
ج، زرابیل. زربون. (دزی ج 1 ص 584). رجوع به زربون شود
لغت نامه دهخدا
جائیست نزدیک حلب: و پادشاه اسلام هفتم صفر از فرات عبور فرمودمحاذی جعبر و صفین و سه شنبه 21 صفر به بالای حبول نزدیک حلب فرودآمد. (تاریخ غازانی چ 1940 میلادی ص 132)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
جمع واژۀ حبل، جمع واژۀ حبل. سختی، بلا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
جمع واژۀ ربل، بمعنی نوعی از درختان که در آخر تابستان بسردی شب بی باران برگ و بار بیرون آرد. (از اقرب الموارد) (آنندراج). ج ، ربل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به ربل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حابول
تصویر حابول
رسن رسنی که با آن بر کویک روند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرجول
تصویر حرجول
نوعی ملخ میگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبول
تصویر حبول
جمع حبل، پتیارها سختی ها زیرکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرجول
تصویر حرجول
((حَ))
نوعی ملخ، میگو
فرهنگ فارسی معین