- حرایر
- جمع حره زنان آزاده آزاد زنان
معنی حرایر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع ذریه احفاد اولاد اولاد اولاد
جمع جریره گناهان گناهها
زن آزاد
جمع حفیره گودالها
اموال، مال ها، دارایی ها، جمع مال
ضرّه ها، سختی ها، جمع واژۀ ضرّه
سریرت ها، نیت ها، باطن ها، جمع واژۀ سریرت
مریره ها، ریسمان های محکم، جمع واژۀ مریره
جریره ها، گناه ها، بزه ها، جنایت ها، جمع واژۀ جریره
جمع ضره همشویان
جمع مره چیزهای تلخ، کارهای بزرگ، شرها
حره ها، عناوینی برای زنان و دختران پادشاهان، زنان بزرگ و شریفا، زنان آزاد، جمع واژۀ حره
ابریشم، پرنیان
سرگردان سرگشته
آزاد مردی، آزاد شدن
ابریشم
ابریشم، تاری بسیار نازک و محکم که از باز کردن پیلۀ کرم ابریشم تهیه می شود و در صنایع نساجی و تهیۀ تار بعضی از سازهای موسیقی به کار می رود، قزّ، کج، کناغ، بریشم، سیلک، دمسق، بهرامه، دمسه، پناغ
پارچۀ ابریشمی
جامۀ ابریشمی، پرنیان، پرند
پارچۀ ابریشمی
جامۀ ابریشمی، پرنیان، پرند
سرگشته، سرگردان