جدول جو
جدول جو

معنی حراقت - جستجوی لغت در جدول جو

حراقت
(تَ)
سوزش و سوختگی، مگر در کتب معتبرۀ لغات اینطور به الف بنظر نیامده. (غیاث). رجوع به حراقه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حماقت
تصویر حماقت
بی عقل شدن، فاسد شدن عقل و رای کسی، کم خردی، نادانی، بی عقلی، ساده لوحی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حراقه
تصویر حراقه
نوعی کشتی جنگی که به وسیلۀ آن آتش و چیزهای جنگی شعله ور به سوی دشمن پرتاب می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرافت
تصویر حرافت
تندی، زبان گزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حذاقت
تصویر حذاقت
مهارت، استادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حراثت
تصویر حراثت
کشت، زراعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرارت
تصویر حرارت
گرما، گرمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حراست
تصویر حراست
نگهبانی کردن، حفظ کردن، محافظت، نگهبانی، نگهداری، پاسبانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حراقه
تصویر حراقه
هر مادۀ قابل اشتعال مانند پنبه برای روشن کردن آتش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اراقت
تصویر اراقت
ریختن آب، خون یا مایع دیگر، ریختن، ادرار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حذاقت
تصویر حذاقت
زیرک شدن و استاد شدن در کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلاقت
تصویر حلاقت
تانگویی سر تراشی مویتراشی سر تراشی شغل حلاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماقت
تصویر حماقت
بی عقلی، گولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حراثت
تصویر حراثت
زراعت، کشتکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرارت
تصویر حرارت
گرمی، گرم شدن، تبش، مقابل برودت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حراست
تصویر حراست
نگاهداشتن، نگهبانی، مراقبت، رقابت، حفظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرافت
تصویر حرافت
تند بودن زبانگز بودن، تیزی زبانگزی تند مزگی
فرهنگ لغت هوشیار
ریختن آبگونه ریختن، شاشیدن ریختن ریختن مایع (آب و آنچه بدان ماند)، بول کردن شاشیدن، یا اراقت دماء. سفک دماء ریختن خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حراقه
تصویر حراقه
آتش سوزی، باروت سوزی، سوختن حراقه نفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذاقت
تصویر حذاقت
((حَ یا حِ قَ))
مهارت، چیره دستی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حراثت
تصویر حراثت
((حِ ثَ))
کشاورزی کردن، شخم زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حرارت
تصویر حرارت
((حَ رَ))
گرما، گرمی، تندی، تیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حراست
تصویر حراست
((حِ سَ))
نگاهبانی، پاسبانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حماقت
تصویر حماقت
((حَ قَ))
کم خردی، بی خردی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حرافت
تصویر حرافت
((حَ فَ))
تند بودن، زبانگز بودن، تیزی، زبان گزی، تندمزگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حراقه
تصویر حراقه
((حُ قِ یا قَ))
سوخته چخماق، شعله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حلاقت
تصویر حلاقت
((حِ قَ))
سر تراشی، شغل حلاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اراقت
تصویر اراقت
((اِ قَ))
ریختن آب یا مایعات، شاشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حماقت
تصویر حماقت
سبک مغزی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حرارت
تصویر حرارت
سوز، گرما
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حراست
تصویر حراست
نگهبانی، پاسبانی، پاسداشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حماقت
تصویر حماقت
Folly, Silliness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حماقت
تصویر حماقت
глупость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حماقت
تصویر حماقت
Torheit, Albernheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حماقت
تصویر حماقت
дурість
دیکشنری فارسی به اوکراینی