- حرات
- حره ها، عناوینی برای زنان و دختران پادشاهان، زنان بزرگ و شریفا، زنان آزاد، جمع واژۀ حره
معنی حرات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زندگی
آزرم، آبرو، ارزش، ارج
جنبش، جنبه
نابایسته، ناروا، ناشایست
پر چونه، پر گفتار
نگهبانی، پاسبانی، پاسداشت
سوز، گرما
فروش ویژه
گستاخی، یارا
جمع دره، مروارید ها
جمع ذره
حرکت (Action) فرمانی است که کارگردان سر صحنه فیلم برای شروع کار به بازیگران میدهد. این فرمان معمولا بعد از آمادگی نور، صدا و دوربین صادر می شود و کارگردان به ترتیب می گوید `نور، صدا، دوربین` و اگر ایرادی درعملکرد شروع این مرحله پیش نیاید، دستور `حرکت` می دهد،
اکشن به رویداد مقابل دوربین نیز گفته می شود.
در اصطلاح به فیلمهای پر زد وخورد با حرکات فراوان دوربین و ریتم پرهیجان و سریع تدوین نیز گفته می شود.
اکشن به رویداد مقابل دوربین نیز گفته می شود.
در اصطلاح به فیلمهای پر زد وخورد با حرکات فراوان دوربین و ریتم پرهیجان و سریع تدوین نیز گفته می شود.
اعمال نیک و خیرات
دلیری نمودن یارا گرمک دلیری پردلی: (جرات حرف زدن ندارد)
جمع حبه، برزها تخمک ها جمع حبه
گشادگی، سوی، بانگ مرغان سو سوی
تشنه، عطشان
منع کردن، ممنوع کردن چیزی را، ناروا شدن، حرام بودن
زغن، جمع حدا حدا حد آن
جمع حجره. خانه ها اطاقها، کلبه ها
آوازها، غوغا
جنب جنبش
سوزنده
تند بودن زبانگز بودن، تیزی زبانگزی تند مزگی
واتگر زبان آور پر چانه حراف از ساخته های فارسی گویان است. پر گوی پر چانه، ناطق زبان آور. توضیح این کلمه در کتب لغت عربی نیامده
اشنان فروش، آهک پز
جمع حریص
نگاهداشتن، نگهبانی، مراقبت، رقابت، حفظ
جمع حارس پاسبانان نگاهبانان
گرمی، گرم شدن، تبش، مقابل برودت
آزاد مردی، آزاد شدن
بمعنی جامه هائی که روی طناب اندازند تا خشک شود و در فارسی بمعنی فروش چیزی بمزایده میگویند، فروش ملک یا کالا در حضور عده ای که هر کس بیشتر بخرد باو بدهند
زراعت، کشتکاری