جدول جو
جدول جو

معنی حرائص - جستجوی لغت در جدول جو

حرائص
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حریصه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حرائر
تصویر حرائر
حره ها، عناوینی برای زنان و دختران پادشاهان، زنان بزرگ و شریفا، زنان آزاد، جمع واژۀ حره
فرهنگ فارسی عمید
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حریسه، گوسپند بشب دزدیده، جمع واژۀ حریسه، به معنی دیوار از سنگ که برای گوسپندان سازند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حریزه. (اقرب الموارد). شتران برگزیده که از نفاست نتوان فروخت. (منتهی الارب). حرایز
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حرّه. (منتهی الارب). زنهای کریمه
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حریبه. حریبهالرجل، مال مسلوبۀ مرد یا مال که بدان زندگانی نماید. (منتهی الارب) : مردان از کار بازماندندو اموال و خزاین و حرائب و مراکب و رکائب و سلاحها سپری شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هجری قمری ص 56)
لغت نامه دهخدا
(فَ ءِ)
جمع واژۀ فریصه. (اقرب الموارد). رجوع به فریصه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شریصه به معنی رخسار. (از منتهی الارب). و رجوع به شریصه شود، جمع واژۀ شرواص. ستبر از هر چیز. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
ناقه ای که فحل بدو گشنی نتواند، ضیق اندام را
لغت نامه دهخدا
(حُرْ را)
جمع واژۀ حریص. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حرائف
تصویر حرائف
دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرائر
تصویر حرائر
زن آزاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرائص
تصویر فرائص
جمع فریصه، رگ های گردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حراص
تصویر حراص
جمع حریص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حراص
تصویر حراص
((حِ))
جمع حریص، آزمندان
فرهنگ فارسی معین