جدول جو
جدول جو

معنی حذذ - جستجوی لغت در جدول جو

حذذ
در علم عروض آوردن زحاف احذ
تصویری از حذذ
تصویر حذذ
فرهنگ فارسی عمید
حذذ
(حَ ذَ)
کوتاهی دم و سبکی آن. (منتهی الارب). کوتاهی و سبکی دم شتر و جز آن. سبکی دست، حذذ قلب، سبکی دل و ذکاء و سرعت ادراک، (اصطلاح عروض) نوعی از تصرفات عروض، و آن افکندن وتد مجموع باشد از آخر رکن بحر کامل، پس در متفاعلن ’متفا’ ماند و آن را منقول سازند به فعلن بتحریک عین. (منتهی الارب). در اشعار فارسی، حذف وتد مستفعلن است، ’مستف’ بماند، ’فعلن’ بجای آن بنهند و ’فعلن’چون از مستفعلن خیزد آنرا احذّ خوانند. (از المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 41). و رجوع به حذّ شود
لغت نامه دهخدا
حذذ
چالاکی، کوتاهی و سبکی دم شتر
تصویری از حذذ
تصویر حذذ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حذر
تصویر حذر
پرهیز کردن، ترسیدن و دوری کردن از چیزی، بیم و پرهیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حذو
تصویر حذو
در قافیه، حرکت ماقبل ردف و قید مانند حرکت «د» و «پ»، برای مثال ای به همت بر آفتابت دست / آسمان با علوّ قدر تو پست (انوری - ۵۴۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حذف
تصویر حذف
قطع کردن، انداختن، افکندن، ساقط کردن، دور کردن، در علوم ادبی انداختن یا ترک کردن یکی از حروف در نظم یا نثر و گفتن شعری که مثلاً حرف «ل» در آن نباشد یا استعمال کلمات بی نقطه، در علوم ادبی در علم عروض حذف یک هجای بلند از انتهای سه رکن مفاعیلن، فاعلاتن و فعولن که از آن به ترتیب فعولن، فاعلن و فعل حاصل شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حذر
تصویر حذر
ترسنده و با پرهیز، زیرک و هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حذا
تصویر حذا
ازا، برابر، رو به رو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حذق
تصویر حذق
حذاقت، مهارت، استادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حوذ
تصویر حوذ
گردآوردن، سخت راندن، نگاهداشتن، پاس داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذر
تصویر حذر
پرهیز کردن، اجنتاب، ترس، بیم، هراس، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذف
تصویر حذف
افتاده، افتادگی، سقط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذق
تصویر حذق
خوب آموختن کاری یا مطلبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذل
تصویر حذل
اصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذو
تصویر حذو
برابر کسی نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذا
تصویر حذا
روبرو شدن برابر شدن رویاروی بودن، برابر روبرو: (بحذاء منزل وی نزول کرد)، کفش، نعل، سم ستوران، جمع احذیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذر
تصویر حذر
((حَ ذَ))
پرهیز کردن، ترسیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حذر
تصویر حذر
((حَ ذِ))
پرهیزنده، پرهیز کننده، ترسنده، ترسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حذو
تصویر حذو
((حَ))
برابر کردن، پیروی، تتبع کردن (شاعر یا نویسنده ای را)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حذف
تصویر حذف
((حَ))
انداختن، افکندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حذق
تصویر حذق
((حَ یا حِ))
مهارت، چیره دستی، استادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حذف
تصویر حذف
زدایش، ستردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حذف
تصویر حذف
Deletion, Elimination
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حذف
تصویر حذف
suppression, élimination
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حذف
تصویر حذف
удаление , устранение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حذف
تصویر حذف
Löschung, Beseitigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حذف
تصویر حذف
видалення , усунення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حذف
تصویر حذف
usunięcie, eliminacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حذف
تصویر حذف
删除 , 消除
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حذف
تصویر حذف
exclusão, eliminação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حذف
تصویر حذف
cancellazione, eliminazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حذف
تصویر حذف
eliminación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حذف
تصویر حذف
verwijdering, eliminatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حذف
تصویر حذف
การลบ , การกำจัด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حذف
تصویر حذف
penghapusan, eliminasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی