جدول جو
جدول جو

معنی حذاری - جستجوی لغت در جدول جو

حذاری
(حُ)
منسوب به حذار، بطنی از بنی اسد. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
حذاری
(حَ را)
جمع واژۀ حذر، جمع واژۀ حذریه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حباری
تصویر حباری
هوبره، پرنده ای وحشی حلال گوشت و بزرگ تر از مرغ خانگی با گردن دراز و بال های زرد رنگ و خالدار، چرز، جرز، جرد، ابره، تودره، شاست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذاری
تصویر عذاری
عذراها، بکرها، دوشیزه ها، کنایه از ویژگی سخنانی که پیش از آن گفته نشده، سخنان تازه آورده، مقابل نهان ها، پیداها، آشکارها، به تنهایی ها، تنهاها، جمع واژۀ عذرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حواری
تصویر حواری
هر یک از یاران دوازده گانۀ عیسی
فرهنگ فارسی عمید
(حَ رَ)
حذاریک زیداً، دور دار خود را از زید. (منتهی الارب) ، بپرهیز از زید. حذر کن از زید
لغت نامه دهخدا
گذرنده عبور کننده: چه آن سوگند و چه باد گذاری چه آن زنهار و چه ابر بهاری. (ویس ورامین)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عذراء، دوشیز گان ناسفتگان بکر دوشیزه (دختر)، گوهر ناسفته، چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودند بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند، یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم. بکر دوشیزه (دختر)، گوهر ناسفته، چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودند بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند، یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حواری
تصویر حواری
خویش، حمیم، یاری دهنده، یار برگزیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیاری
تصویر حیاری
جمع حیران، سرگشتگان، جمع حیران، سرگشتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصاری
تصویر حصاری
بندی، پناهیده بست نشین محصور شده (مردم) بحصار پناه برده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
کولیدن کاویدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزاری
تصویر حزاری
تخمین محصول مزرعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجاری
تصویر حجاری
سنگتراشی سنگ کاری عمل و شغل حجار سنگتراشی، دکان حجار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حباری
تصویر حباری
پارسی تازی گشته هوبره جرز چرز تودره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصاری
تصویر حصاری
((حِ))
زندانی، محصور، منسوب به شهر حصار در ماورالنهر که زیبارویانش معروف بودند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حواری
تصویر حواری
((حَ))
یار مخلص، کسی که پیغمبر را یاری کند، هر یک از یاران عیسی که مبلغ دین او بودند، جمع حواریون، حواریین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
Excavation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
excavation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
opgraving
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
발굴
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
発掘
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
חפירה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
खुदाई
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
penggalian
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
การขุด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
раскопки
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
Ausgrabung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
excavación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
escavazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
escavação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
挖掘
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
wykop
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
розкопки
دیکشنری فارسی به اوکراینی