جدول جو
جدول جو

معنی حذارق - جستجوی لغت در جدول جو

حذارق
(حُ رِ)
نام آبی به تهامه از بنی کنانه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حذاق
تصویر حذاق
حاذق ها، زیرکان و دانایان، ماهرها، استادها، جمع واژۀ حاذق
فرهنگ فارسی عمید
(حُ)
قبیله ای است. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
جمع واژۀ حذریه
لغت نامه دهخدا
(حَ رِ)
پرهیز کن ! (دهار). بپرهیز! بترس ! الحذر!
- حذار حذار، تأکید است در حث به پرهیز
لغت نامه دهخدا
(حُ)
پدر ربیعه بن حذار است که جوانمردی بوده است، (ذو...) از قبیلۀ الهان بن مالک است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ شَرْ رُ)
حذق. حذاقت: حذق الصبی القرآن او العمل حذقاً و حذاقاً و حذاقهً، آموخت کودک قرآن را یا کار را و زیرک شد در آن، یوم حذاق الصبی، روز قرآن ختم کردن کودک. (منتهی الارب) ، سخت زیرک سار شدن در کاری. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(حَذْ ذا)
سخت ماهر:
ای ز نعت تو عاجز و حیران
وهم حذاق و فکرت کیاس.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(حِ / حُ)
جمع واژۀ حذقه:ترکت الحبل حذاقاً، یعنی پاره پاره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حُذْ ذا)
جمع واژۀ حاذق. زیرکان
لغت نامه دهخدا
(خُ رِ)
آب شوریست مر تازیان را که هر کس آنرا خورد، بسیار ریخ زند. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در معجم البلدان آمده است: آبی است شور به تهامه و آنرا خذارق از آن گویند که چون کس آنرا بنوشد، مبتلا به اسهال میشود. علاوه بر این، یاقوت از قول اصمعی می آورد: و لکنانه بالحجاز ماء یقال له خذارق و هو لجماعه کنانه
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نعت فاعلی از حرق، سوزان، دندان دده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ را)
جمع واژۀ حذر، جمع واژۀ حذریه
لغت نامه دهخدا
(حُ)
منسوب به حذار، بطنی از بنی اسد. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(تَ شَرْ رُ)
ترسیدن. (غیاث). حذر کردن. پرهیز کردن، محاذره. با یکدیگر تخویف نمودن
لغت نامه دهخدا
تصویری از حذار
تصویر حذار
ترسیدن، پرهیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذاق
تصویر حذاق
جمع حاذق
فرهنگ لغت هوشیار