جدول جو
جدول جو

معنی حدیث - جستجوی لغت در جدول جو

حدیث
(دخترانه)
داستان، سرگذشت، سخن، سخنی که از پیامبر (ص) یا بزرگان دین نقل می کنند
تصویری از حدیث
تصویر حدیث
فرهنگ نامهای ایرانی
حدیث
چیز نو، سخن نو، مسئله، امور، مطلب، قضیه، تازه، جدید
تصویری از حدیث
تصویر حدیث
فرهنگ لغت هوشیار
حدیث
((حَ))
تازه، جدید، خبر، خبری که از رسول (ص) و ائمه نقل کنند، جمع احادیث
تصویری از حدیث
تصویر حدیث
فرهنگ فارسی معین
حدیث
سخنی که از پیغمبر اسلام و ائمه نقل شده است، سخن، کلام، داستان، حکایت، در فلسفه حادث، نو، تازه، جدید، خبر
حدیث اسرا: حدیث معراج
حدیث رفع: حدیثی که در آن اموری از مکلفان رفع شده است
حدیث قدسی: در فقه حدیثی که پیامبر اسلام از پروردگار روایت کرده است ولی در قرآن نیست
حدیث نفس: با خود سخن گفتن، سخنی که با خود بگویند
تصویری از حدیث
تصویر حدیث
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حدیثه
تصویر حدیثه
(دخترانه)
نو، جدید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تحدیث
تصویر تحدیث
حدیث کردن، سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحدیث
تصویر تحدیث
((تَ))
سخن گفتن، حدیث کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حدثی
تصویر حدثی
پیش آمد، زن دویم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حداث
تصویر حداث
جماعتی که سخن کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدیس
تصویر حدیس
بر زمین افتاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدید
تصویر حدید
آهن تیز، برنده، تند تیز، برنده، تند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدیج
تصویر حدیج
بالارج لک لک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدوث
تصویر حدوث
نوشدن، نو پیدا شدن چیزی، نو آمدن، وجود بعد از عدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدیث
تصویر تدیث
پژوندیدن پژوند شدن (پژوند دیوث)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدید
تصویر حدید
پنجاه و هفتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۲۹ آیه، آهن، تیز و برنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حدوث
تصویر حدوث
نو پیدا شدن، واقع شدن امر تازه، رخ دادن، پدید آمدن چیز تازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حدید
تصویر حدید
((حَ))
تیز، برنده، آهن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حدوث
تصویر حدوث
((حُ))
نو پیدا شدن، تازه واقع شدن
فرهنگ فارسی معین
هم سخن وقصه گوی مرد بسیار سخن، پر سخن، خوش سخن مرد بسیار سخن، پر سخن، خوش سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدی
تصویر حدی
هرگز، هیچوقت، ابداً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیث
تصویر حیث
جا، آنجا، کجا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدی
تصویر حدی
گوشه ای در دستگاه های سه گاه و چهارگاه، حدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حدث
تصویر حدث
حادث، ویژگی امری که تازه واقع شده، امری که معروف در سنت و شریعت نباشد، بدعت
جوان، نوجوان
ادرار یا مدفوع و آنچه وضو را باطل می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیث
تصویر حیث
جا، هر جا، جهت، لحاظ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حدی
تصویر حدی
((حُ))
سرود و آوازی که ساربانان عرب خوانند تا شتران تیزتر روند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حدث
تصویر حدث
((حَ دَ))
امری که تازه واقع شده، نو، امری که در سنت و شرع معروف نباشد، برنا، جوان، نوزاد، غایط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حیث
تصویر حیث
دلیل، علت، جا، مکان
از این حیث: از این بابت، از این جهت
از حیث: از لحاظ، از جهت، از نظر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حدیث کردن
تصویر حدیث کردن
حکایت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدیث قدسی
تصویر حدیث قدسی
فر گفت اشویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدیث بیهوده
تصویر حدیث بیهوده
غاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدیث العین
تصویر حدیث العین
نوجوان، نوزاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدیث السن
تصویر حدیث السن
نوجوان نوجوان نازه جوان نوازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدیث نفس
تصویر حدیث نفس
با خود سخن گفتن، سخنی که با خود بگویند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حدیث رفع
تصویر حدیث رفع
حدیثی که در آن اموری از مکلفان رفع شده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حدیث اسرا
تصویر حدیث اسرا
حدیث معراج
فرهنگ فارسی عمید