جدول جو
جدول جو

معنی حدود - جستجوی لغت در جدول جو

حدود
نزدیک، پیرامون، نزدیک به
تصویری از حدود
تصویر حدود
فرهنگ واژه فارسی سره
حدود
نواحی، اطراف، حوالی
تصویری از حدود
تصویر حدود
فرهنگ لغت هوشیار
حدود
حدها، اندازه ها، مقدارها، مرز ها، جمع واژۀ حد
تصویری از حدود
تصویر حدود
فرهنگ فارسی عمید
حدود
((حُ))
جمع حد، اندازه ها
تصویری از حدود
تصویر حدود
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محدود
تصویر محدود
اندک، کران مند، کرانه پذیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محدود
تصویر محدود
چیزی که حدونهایت داشته باشد، آنچه برای آن حدومرز تعیین شده باشد، کوچک، مختصر، ویژگی کسی که آزادی ندارد، در علوم ادبی ویژگی قصیده ای که نسیب ندارد
فرهنگ فارسی عمید
اندازه کرده، متناهی، حد گذارده شده، آنچه برای آن حد و مرز تعیین شده باشد، محروم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محدود
تصویر محدود
((مَ))
دارای حد و مرز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محدود
تصویر محدود
Closeminded, Finite, Limited, Limitedly, Restrained, Sparing, Inhibited
دیکشنری فارسی به انگلیسی
mente fechada, finito, inibido, limitado, limitadamente, contido, frugal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
engstirnig, endlich, gehemmt, begrenzt, zurückhaltend, sparsam
دیکشنری فارسی به آلمانی
ograniczony umysłowo, skończony, zahamowany, ograniczony, ograniczenie, powściągliwy, oszczędny
دیکشنری فارسی به لهستانی
ограниченный , конечный , подавленный , ограниченно , сдержанный , экономный
دیکشنری فارسی به روسی
обмежений , скінченний , обмежено , стриманий , ощадливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
gesloten van geest, eindig, belemmerd, beperkt, terughoudend, zuinig
دیکشنری فارسی به هلندی
de mente cerrada, finito, inhibido, limitado, limitadamente, contenido, frugal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
étroit d'esprit, fini, inhibé, limité, de manière limitée, retenu, parcimonieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
di mentalità chiusa, finito, inibito, limitato, limitatamente, contenuto, parsimonioso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
संकीर्ण विचार , सीमित , अवरुद्ध , सीमित रूप से , प्रतिबंधित , मितव्ययी
دیکشنری فارسی به هندی
sempit pikiran, terbatas, terhalang, secara terbatas, terkontrol, hemat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
사고가 좁은 , 유한한 , 억제된 , 제한된 , 제한적으로 , 억제된 , 절약적인
دیکشنری فارسی به کره ای
צר מחשבתית , סופי , מנותק , מוגבל , באופן מוגבל , מרוסן , חסכוני
دیکشنری فارسی به عبری
思想狭隘的 , 有限的 , 抑制的 , 有限地 , 克制的 , 节约的
دیکشنری فارسی به چینی
思考が狭い , 有限の , 抑制された , 限られた , 制限的に , 控えめな , 節約的
دیکشنری فارسی به ژاپنی
dar kafalı, sınırlı, engellenmiş, sınırlı bir şekilde, tutumlu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
mawazo finyu, finiti, kuzuiwa, mdogo, kwa ukomo, kukandamiza, akima
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ใจแคบ , จำกัด , ถูกระงับ , จำกัด , อย่างจำกัด , ยับยั้ง , ประหยัด
دیکشنری فارسی به تایلندی
সংকীর্ণ মন , সসীম , অবরুদ্ধ , সীমিত , সীমিতভাবে , নিয়ন্ত্রিত , মিতব্যয়ী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تنگ ذہن , محدود , محجوزٌ , محدود , محدود طور پر , محتاط , محدود
دیکشنری فارسی به اردو
ضيّقٌ فكريٌّ , محدودٌ , محجوزٌ , بحدٍّ , محتجزٌ , مقتّرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ودود
تصویر ودود
(پسرانه)
بسیار مهربان، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حسود
تصویر حسود
رشکوند، چشم تنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ردود
تصویر ردود
سرور روحانی پیشوای دینی زردشتی، بزرگ سرور، پهوان دلیر دلاور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدود
تصویر جدود
جمع جد، نیاکان
فرهنگ لغت هوشیار
منتها، غایت تیز چون کارد و شمشیر و امثال آن، مرد تیز فهم تیز چون کارد و شمشیر و امثال آن، مرد تیز فهم آهنگر آهنگر
فرهنگ لغت هوشیار