جدول جو
جدول جو

معنی حدسیات - جستجوی لغت در جدول جو

حدسیات
قضایایی که به طریق حدس و گمان درک و استنباط می شود
تصویری از حدسیات
تصویر حدسیات
فرهنگ فارسی عمید
حدسیات
(حَ سی یا)
پنجمین صنف ازشش صنف مواد برهان است که اولین صنعت از صناعات خمس منطق میباشد. صناعات خمس عبارتست از: برهان، خطابه، شعر، جدل، مغالطه. و برهان مرکب از اولیات، مشاهدات، تجربیات، حدسیات، متواترات، فطریات میباشد. (از تهذیب المنطق تفتازانی). پنجمین صنف از اصناف شانزده گانه مبادی قیاسات، چنانکه نور ماه از آفتاب است. و این بعد از مشاهدۀ اختلاف تشکلات ماه بود بحسب بعد و قرب از آفتاب و وقوف بر احوال خسوفات. (اساس الاقتباس ص 345). هی ما یحتاج العقل فی جزم الحکم فیه الی واسطه بتکرر المشاهده، کقولنا نورالقمر مستفاد من الشمس لاختلاف تشکلاته النوریه بحسب اختلاف اوضاعه من الشمس قرباً و بعداً. (تعریفات جرجانی ص 56). تهانوی گوید: در عرف حکما قضایائی هستند که عقل بواسطۀ حدس بدانهاحکم کند، پس اگر حکم بواسطۀ حدس قوی بود که شک را براندازد، از قطعیات خوانده شود، مانند علم صانع که فعلش متقن است، و ما از روی متقن بودن افعالش حدس میزنیم که عالم باشد، و نیز از روی اختلاف تشکلات نوری قمر برحسب قرار گرفتن آن در وضعهای مختلف از خورشید، حدس میزنیم که نور آن از خورشید است. و اگر از روی حدس قوی نباشد از ظنیات محسوب شود، و بدین جهت برخی از منطقیان آنرا در عداد قطعیات و برخی در عداد ظنیات شمرده اند. چنین است در حاشیۀ عبدالحکیم سیالکوتی بر شرح مواقف. و در اشتراط تکرار مشاهده در حدس اختلاف است، برخی تکرار را شرط دانسته، پس مانند مجربات است و فرق آنها در این است که اولاً: سبب و علت در تجربیات معلوم السببیه است و مجهول الماهیه و در حدسیات هم معلوم السببیه و هم معلوم الماهیه است. دوم: تجربه ناشی از فعل انسان است بخلاف حدس که خارج از حیطۀ عمل اوست. سوم: آنکه جزم عقل به نتایج تجربیات نیازمند تکرار است و جزم عقل به نتایج حدسیات نیازی به تکرار ندارد. صادق حلوانی در شرح طیبی گوید: ظاهراً عادیات داخل در حدسیات باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و نیز رجوع به حکمت اشراق چ هنری کربین صص 41-43 شود
لغت نامه دهخدا
حدسیات
جمع حدسیه: قضایاییکه بحدس ادراک شوند. توضیح قضایایی که حکم کند به آنها عقل بواسطه حدس و آنچه را حدس دریابد و چنانکه حدس در مرتبت قوت و شدت باشد و ازاله شک کند از قطعیات شمرده میشود و اگر قوی نباشد از ظنیات بحساب آرد. توضیح، در فارسی غالبا، جمع حدس گیرند: (حدسیات شما کاملا صایب است)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ادبیات
تصویر ادبیات
مجموعه آثار مکتوب منظوم یا منثور که بیانگر عواطف است، علومی که مربوط به ادب باشد و دربارۀ مسائل ادبی گفتگو کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حفریات
تصویر حفریات
کاوش هایی در زمین برای کشف آثاری از انسان، حیوان یا گیاه
فرهنگ فارسی عمید
(حَ لَ وی یا)
در تداول فارسی، شیرینی ها:
گز راز جملۀ حلویات از چه رو
چشم تمام مجلسیان بر شکست اوست.
میرزا اشتها
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ هی یا)
جمع واژۀ بدیهه. اشیائی که علم آنها موقوف بتفکر نباشد چنانکه واحد نصف اثنین است و کل اعظم است از جزء. بدیهیات. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). و رجوع به بدیهیات شود
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ)
بدخلق. بدطینت. بدرفتار. (ناظم الاطباء). بدخو. زشت خصلت. (آنندراج) ، رفتن بر سرین. (منتهی الارب) (آنندراج). رفتن به سرین. کون خیزه کردن. (یادداشت مؤلف) ، در جامه ریدن. (آنندراج). در جامه پلیدی کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ بی یا)
دانشهای متعلق بأدب. علوم ادبی.
لغت نامه دهخدا
(حُ لَ)
جمع واژۀ حبلی ̍
لغت نامه دهخدا
(حَ / حِ ثی)
جمع واژۀ حیثیت: لولا الحیثیات لبطلت الحکمه. رجوع به حیثیت شود
لغت نامه دهخدا
(حِسْ سی یا)
جمع واژۀ حسّی
لغت نامه دهخدا
(حَ لی یا)
جمع واژۀ حولی. (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ حولیه. بقصائدی گفته میشود که در نظم و تهذیب و تنقیح و اظهار آن یک سال گذشته باشد. (از اقرب الموارد).
- حولیات زهیر، بهمین معنی گفته می شود. (از اقرب الموارد). قصائد زهیر بن ابی سلمی را حولیات نامند چه گویند او بچهار ماه قصیده ای میگفت و بچهار ماه در تنقیح و تهذیب آن رنج میبرد و چهار ماه دیگر آنرا بعلماء قبیلۀ خود عرضه میکرد و نیز گویند او به یک ماه قصیده ای میساخت و یازده ماه به تهذیب و تنقیح آن میپرداخت. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(حَ سی یا)
جمع واژۀ حبسیه. شعرها که شاعر در آنگاه که به زندان است گفته باشد: و اصحاب انصاف دانند که حبسیات مسعود در علو به چه درجه است. (چهارمقالۀ نظامی)
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ)
جمع واژۀ حولی ̍. (اقرب الموارد). رجوع به حولی ̍ شود
لغت نامه دهخدا
(حِ)
جمع واژۀ حکایت. نقل ها و روایتها. (آنندراج) :
الف لام را تلک آیات را
بخوان تا بدانی حکایات را.
شمسی (یوسف و زلیخا).
مقامات و مقالات ایشان مدون است و بحکایات و روایات مبرهن. (ترجمه تاریخ یمینی).
- حکایات الصالحین، علمی است. مولی ابوالخیر گوید: آن از فروع علم تواریخ ومحاضره است و گروهی بجمع و تألیف آن همت گماشته اندو کتابی بدان اختصاص داده اند چون صفوهالصفوه و روض الریاحین و غیره و از این قبیل است تذکرهالاولیاء هجویری و تذکرهالاولیاء شیخ فریدالدین عطار و ریاض العارفین و غیره
لغت نامه دهخدا
تصویری از صدفیات
تصویر صدفیات
شسنداران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفسیات
تصویر نفسیات
جمع نفسیه، روانی ها جمع نفسیه نفسانیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدسیان
تصویر قدسیان
فرشتگان و صلحاء، اولیا الله و روحانیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوسیات
تصویر سوسیات
شپشگیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدنیات
تصویر تدنیات
جمع تدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنشیات
تصویر حنشیات
مار وارگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلقیات
تصویر حلقیات
کرم های چنبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلمیات
تصویر حلمیات
کنه ساران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماسیات
تصویر حماسیات
جمع حماسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکایات
تصویر حکایات
نقلها، روایتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفریات
تصویر حفریات
کاویده ها به گونه رمن جمع حفریه کاوشها: حفریات شوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راسیات
تصویر راسیات
جمع راسیه، ایستاها کوه های استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدسیرت
تصویر بدسیرت
بدرفتار، زشت خصلت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادبیات
تصویر ادبیات
دانشهای متعلق بادب
فرهنگ لغت هوشیار
جمع حسیه، الف - قضایایی که عقل بمجرد تصور دو طرف آن حکم بدان کند از روی جزم و یقین بواسطه حس ظاهر یا حس باطن که آنها را محسوسات و مشاهدات نامند و از مقدمات یقینه ضروریه باشند. ب - محسوسات بمعنی مشاهدات حسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبسیات
تصویر حبسیات
جمع حبسیه: (حبسیات مسعود سعد در نوع خودبی نظیر است)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع حیثیت. یا دلیل (برهان) حیثیات. دلیلی است بمنظور ابطال تسلسل: هر گاه دو حیثیت غیر متناهی مترتب موجود باشند (یعنی حیثیات علل و معلول) چنانکه هر یک از جهتی علت و از جهتی دیگر معلول باشد (علت لاحق و معلول سابق خود) و دو حیثیت که یکی حیثیت معلول بودنست موجود باشد میان هر حیثیت و حیثیت دیگر از آن سلسله متناهی خواهد بود و بنابراین همه آن سلسله متناهی است، جمع حیثیت، آبروها، ارزش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادبیات
تصویر ادبیات
((اَ دَ یّ))
آثار ادبی، علوم ادبی
ادبیات تطبیقی: مطالعه ادبیات به شیوه فرامرزی
ادبیات کلاسیک: مجموعه آثار با ارزش باقی مانده از سخنوران و نویسندگان کهن هر ملتی
ادبیات شفاهی: مجموعه آثار فرهنگی رایج در بین مردم اعم از چیستان ها، متل ها، افسانه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادبیات
تصویر ادبیات
فرهنگ
فرهنگ واژه فارسی سره