جدول جو
جدول جو

معنی حدثه - جستجوی لغت در جدول جو

حدثه(حَ دَ ثَ)
وادیی است که جانب سفلای آن از قبیلۀ کنانه و بقیه از هذیل است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محدثه
تصویر محدثه
(دخترانه)
مؤنث محدث، گوینده سخن،
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حدیثه
تصویر حدیثه
(دخترانه)
نو، جدید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حدقه
تصویر حدقه
سیاهی چشم، مردمک چشم، حفره ای که چشم در آن جا دارد، کاسۀ چشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حدبه
تصویر حدبه
گوژ، برآمدگی، برجستگی در پشت، برآمدگی در زمین، کار دشوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محدثه
تصویر محدثه
تازه، نو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
حادث، پیشامد تازه، واقعه، رویداد، آسیب و بلا
فرهنگ فارسی عمید
(مُ دَ ثَ)
مؤنث محدث. چیزی منکر و مبتدع. ج، محدثات
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ ثَ)
نام چند آب در وادیهای عضاه از بنی کعب بن عبدالدین ابوبکر که محدثۀ سواج خوانند و در نزدیکی عقلانه واقع است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَدْ دِثَ)
تأنیث محدث: تحیۀ راسبیه محدثه است
لغت نامه دهخدا
(مُ حَدْ دِ ثَ)
فرقه ای از مرجئه و اصحاب حدیث که به امامت امام موسی کاظم و امام رضا قائل شده و این عقیده را فقط برای پیشرفت کار دین و از راه تصنع اختیار کرده بودند و پس از رحلت امام هشتم به عقیدۀ خود برگشتند (فرق ص 73) (خاندان نوبختی عباس اقبال ص 263)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حداثه
تصویر حداثه
نوی تازگی نو خاستگی نوجوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدره
تصویر حدره
چشم بر جسته، گلمژه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدوثه
تصویر حدوثه
تازگی نو شدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدقه
تصویر حدقه
کاسه چشم، سیاهی چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حداه
تصویر حداه
زغن از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدبه
تصویر حدبه
کوژ پشتی، پشته گوژ پشتی، بر آمدگی (در زمین و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدثی
تصویر حدثی
پیش آمد، زن دویم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
سختی روزگار، عارضه
فرهنگ لغت هوشیار
مونث محدث جمع محدثات. یا اقوال محدثه (شرع و کلام)، همه اقوالی که راجع بمرتکب معاصی کبیره حادث شده و آن چنان بود که مرجئه ایشانرا مومن و ازارقه و برخی دیگر کافر میدانستند و حسن بصری منافق میشمرد. و اصل بن عطا همه این مرتب را انکار کرده و عقیده مشهور خود را آورده. مونث محدث جمع محدثات. مونث محدث جمع محدثات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احدثه
تصویر احدثه
خبر تازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
((دِ ثِ))
آن چه نو پدید آمده، رویداد، اتفاق، جمع حادثات، حوادث
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حدقه
تصویر حدقه
((حَ دَ قِ))
مردمک چشم، جمع حدقات، احداق، در فارسی، کاسه چشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حدبه
تصویر حدبه
((حَ یا حُ دَ بَ))
گوژپشتی، برآمدگی (در زمین و مانند آن)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
پیشامد، پیش آمد، رخداد، رویداد، پدیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
Accident
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
accident
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
несчастный случай
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
Unfall
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
нещасний випадок
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
wypadek
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
事故
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
acidente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
incidente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
accidente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی