جدول جو
جدول جو

معنی حجیزی - جستجوی لغت در جدول جو

حجیزی
(تَ یَ)
منع کردن. بازداشتن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : کانت بین القوم رمی ثم صارت حجیزی، ای تراموا ثم تحاجزوا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حجیز
تصویر حجیز
حجاز، برای مثال شاهدان می کنند خانۀ زهد / مطربان میزنند راه حجیز (سعدی۲ - ۴۶۱)، شمس حق و دین بتاب بر من و تبریزیان / تا که ز تف تموز سوزد پردۀ حجیز (مولوی۲ - ۴۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجازی
تصویر حجازی
از مردم حجاز، مربوط به حجاز، در موسیقی حجاز، برای مثال نمی داند که آهنگ حجازی / فروماند ز بانگ طبل غازی (سعدی - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
(حُ وَ)
منسوب است به حویزه. (الانساب). رجوع به حویزه شود
لغت نامه دهخدا
(حِ ی ی)
یزید بن مسلم جرتی. اصل وی از جرت بود و به حزیز منتقل گشت. مسلم بن محمد صنعانی از وی روایت دارد. و ابن ماکولا وی را یاد کند. (سمعانی) (معجم البلدان). و رجوع به جرتی شود
لغت نامه دهخدا
(حِ)
منسوب به حزیز، قریه ای به یمن. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(حُ رَ)
محمد بن عبدالرحیم بن محمد بن شیخ حریز حسینی قاسمی سیوطی مالکی. پس از سال 1120 هجری قمری درگذشت. او راست: ’الکواکب الدریه فی حل الفاظ الجوهره اللقانیه’ در علم توحید در یک مجلد. (هدیه العارفین ج 2 ص 311)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
منسوب به حریز، قریه ای به یمن. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
منسوب به حجاز. مؤنث: حجازیه.
- آهنگ حجازی. رجوع به مادۀ قبل شود:
نمیداند که آهنگ حجازی
فروماند ز بانگ طبل غازی.
سعدی.
- رطل حجازی، در مقابل رطل مصری. رجوع به احکام الحسبه ص 80 شود.
- قفیز حجازی، کیلی مخصوص است. رجوع به النقود العربیه ص 40 شود
لغت نامه دهخدا
(حِ)
اسماعیل بن عبدالحق حجازی. یکی از ادباء و شعرای معروف قرن 11هجری است و در سال 1001 هجری قمری درگذشته. (قاموس الاعلام ترکی)
عبدالحق بن محمد الحجازی. یکی از شعرا و ادبای قرن 11 هجری است که در سنۀ 1020 هجری قمری درگذشته است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
حالت حیز، نامردی و مخنثی، (برهان قاطع)، نامردی، مخنثی، هیزی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حِ زا)
دیهی است به دمشق. و حجزاوی بدان منسوب است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
ممالۀ حجاز. رجوع بحجاز شود:
چنین داد پاسخ که اندر حجیز
ورا دزد برده ست بی مر جهیز.
فردوسی.
بهند آمدم بعد از آن رستخیز
وز آنجا براه یمن تا حجیز.
سعدی.
تا خود کجا رسد بقیامت نماز من
من روی در تو و همه کس روی درحجیز.
سعدی.
شاهدان میکنند خانه زهد
مطربان میزنند راه حجیز.
سعدی
لغت نامه دهخدا
منسوب به حجاز. ساخته حجاز متعلق به حجاز، از مردم حجاز اهل حجاز، دوازدهمین دوز از ادوار ملایم موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار