- حجله
- خانه آراسته به تخت و جامه و پرده برای عروس، اطاق آراسته و زینت شده جهت عروس و داماد
معنی حجله - جستجوی لغت در جدول جو
- حجله ((حِ لِ))
- اتاق آراسته و مزین برای عروس و داماد در شب اول عروسی
- حجله
- اتاقی مزین و آراسته که عروس و داماد شب اول عروسی را در آن به سر می برند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترفند، شیله، فریب
آفند، تاختن، تازش، تک، تاخت
گاهنامه
جمع جلیل، بزرگان
اروند
شتاب
مونث رجل زن، زن مردوار مردی مردانگی، نیرو در رفتن، گله از پا درد خرفه زار، آبراهه، خرفه، تیره خرفه، جای روییدن خرفه
آواز مردم
جاور، چگونگی، سر مستی شنگولی، مرگ
پاره زمین دیوار کشیده مسقف، پاره از زمین، غرفه
حاجبی و دربانی
جمعیت، انجمن
گنگلاجی بند زبانی، ستیهیدن
آهنگ بر دشمن در جنگ
پارچه ای که بدان صورت و دستها را پاک و خشک کنند. شگفت، کار زشت، ترفندگر (تازی نیست) هوله خشک (گویش تهرانی) پزرو (مازندرانی) آبچین سچاغ (گویش تاجیکی)
قدرت بر تصرف، توانائی، چاره
نهر بغداد، رودی بعراق که بغداد ساحل آنست
بزرگی
شتاب کردن، سرعت، شتاب
یورش، هجوم در جنگ،
در پزشکی صرع، در پزشکی اختلال ناگهانی در یکی از اعضای بدن مانند قلب یا مغز،
کنایه از اعتراض یا انتقاد شدید
حمله آوردن: هجوم آوردن، یورش آوردن
حمله بردن: هجوم بردن، یورش بردن
حمله کردن: هجوم بردن، یورش بردن
در پزشکی صرع، در پزشکی اختلال ناگهانی در یکی از اعضای بدن مانند قلب یا مغز،
کنایه از اعتراض یا انتقاد شدید
حمله آوردن: هجوم آوردن، یورش آوردن
حمله بردن: هجوم بردن، یورش بردن
حمله کردن: هجوم بردن، یورش بردن
جلیل، بزرگوار، کلان سال و محترم
نوعی پارچۀ پرزدار و ضخیم برای خشک کردن بدن
حامل ها، حمل کنندگان، میوده داران، جمع واژۀ حامل
اتاقی در مدرسه یا کاروان سرا، غرفه، اتاق، خانه، ناحیه
مکر، فریب، کلک، حقّه، نیرنگ، نارو، گول، تنبل، دستان، ترفند، گربه شانی، خدعه، غدر، تزویر، ترب، چاره، قلّاشی، خاتوله، ستاوه، شید، کید، دویل، دغلی، شکیل، اشکیل، احتیال، روغان، دلام، ریو
قدرت و توانایی بر هر گونه تصرف و تدبیر، چاره گری
قدرت و توانایی بر هر گونه تصرف و تدبیر، چاره گری
شتاب، سرعت
عکه عقعق کشکرک
صحیفه حکمت و ادب، آنچه که همچون کتاب و مجله و رساله از اخبار و موضوعات و مقالات مختلف هفته یا پانزده روز یکبار و یا ماهی یکمرتبه طبع و نشر دهند