باد کش کردن در پتگان های شیشه ای پنبه دمل می آلوده و می افروخته و دهانه پنگان را بر پشت آدمی نهاده و بر آماس پدید آمده پس از برداشتن پنگان تیغ می زدند انجیدن باد کشیدن
باد کش کردن در پتگان های شیشه ای پنبه دمل می آلوده و می افروخته و دهانه پنگان را بر پشت آدمی نهاده و بر آماس پدید آمده پس از برداشتن پنگان تیغ می زدند انجیدن باد کشیدن
پوشاک، لباس، برای مثال قضا کشتی آنجا که خواهد برد / وگر ناخدا جامه بر تن درد (سعدی۱ - ۱۴۲) پارچۀ دوخته یا نادوخته، بستر، هر چیز گستردنی جام شراب، برای مثال که چون ز جامه به جام اندرون فروریزی / به وهم روزه بدو بشکند دل ابدال (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۴۱) جامۀ خواب: لباس راحتی که هنگام خواب بر تن کنند، لباس خواب، آنچه هنگام خوابیدن در زیر و روی خود بیندازند از تشک و لحاف و بالش، بستر، رختخواب جامۀ خورشید: کنایه از گرد و غبار یا ابری که آفتاب با آن پوشیده شود، برگ درختان جامۀ آفتاب: کنایه از گرد و غبار یا ابری که آفتاب با آن پوشیده شود، برگ درختان، جامۀ خورشید جامه دریدن: جامه در تن پاره کردن از شور و هیجان یا کثرت غم و اندوه جامۀ راه: جامه ای که در سفر بر تن کنند، لباس سفر، جامۀ سفر، برای مثال نبود آگه که شاهان جامۀ راه / دگرگونه کنند از بیم بدخواه (نظامی۲ - ۱۵۰) جامۀ غوک: در علم زیست شناسی جلبک، برای مثال حریر عنکبوت و جامۀ غوک / نزیبد جز به اندام خبزدوک (امیرخسرو - لغتنامه - جامۀ غوک) جامۀ کاغذین: لباسی کاغذی که بعضی دادخواهان برای آنکه جلب نظر پادشاه یا امیر را بکنند بر تن می کرده و موضوع دادخواهی خود را بر آن می نوشته اند جامۀ کعبه: پوششی از پارچۀ نفیس ابریشمی که بر روی خانۀ کعبه کشیده شده و هر سال با مراسم خاصی عوض می شود
پوشاک، لباس، برای مِثال قضا کشتی آنجا که خواهد بَرَد / وگر ناخدا جامه بر تن دَرَد (سعدی۱ - ۱۴۲) پارچۀ دوخته یا نادوخته، بستر، هر چیز گستردنی جام شراب، برای مِثال که چون ز جامه به جام اندرون فروریزی / به وهم روزه بدو بشکند دل ابدال (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۴۱) جامۀ خواب: لباس راحتی که هنگام خواب بر تن کنند، لباس خواب، آنچه هنگام خوابیدن در زیر و روی خود بیندازند از تشک و لحاف و بالش، بستر، رختخواب جامۀ خورشید: کنایه از گرد و غبار یا ابری که آفتاب با آن پوشیده شود، برگ درختان جامۀ آفتاب: کنایه از گرد و غبار یا ابری که آفتاب با آن پوشیده شود، برگ درختان، جامۀ خورشید جامه دریدن: جامه در تن پاره کردن از شور و هیجان یا کثرت غم و اندوه جامۀ راه: جامه ای که در سفر بر تن کنند، لباس سفر، جامۀ سفر، برای مِثال نبود آگه که شاهان جامۀ راه / دگرگونه کنند از بیم بدخواه (نظامی۲ - ۱۵۰) جامۀ غوک: در علم زیست شناسی جلبک، برای مِثال حریر عنکبوت و جامۀ غوک / نزیبد جز به اندام خبزدوک (امیرخسرو - لغتنامه - جامۀ غوک) جامۀ کاغذین: لباسی کاغذی که بعضی دادخواهان برای آنکه جلب نظر پادشاه یا امیر را بکنند بر تن می کرده و موضوع دادخواهی خود را بر آن می نوشته اند جامۀ کعبه: پوششی از پارچۀ نفیس ابریشمی که بر روی خانۀ کعبه کشیده شده و هر سال با مراسم خاصی عوض می شود
جمع واژۀ حجر. (معجم البلدان) (ترجمان القرآن). و آن برخلاف قیاس است. و در دستور اللغه ادیب نطنزی آمده است که حجاره جمع حجره است. حجاره. سنگها: شراب او سراب وجامش اودیه و نقل او حجاره و حصای او. منوچهری. ، سنگ کبریت، قبۀ آب (دهار)
جَمعِ واژۀ حَجَر. (معجم البلدان) (ترجمان القرآن). و آن برخلاف قیاس است. و در دستور اللغه ادیب نطنزی آمده است که حجاره جمع حجره است. حجاره. سنگها: شراب او سراب وجامش اودیه و نقل او حجاره و حصای او. منوچهری. ، سنگ کبریت، قبۀ آب (دهار)
بقیۀ طعام که بر خوان بماند. (منتهی الارب). آنچه بماند از طعام بر خوان. (مهذب الاسماء). باقی طعام بر خوان. آنچه بیفتد وقت خوردن. (منتهی الارب). نان ریزه
بقیۀ طعام که بر خوان بماند. (منتهی الارب). آنچه بماند از طعام بر خوان. (مهذب الاسماء). باقی طعام بر خوان. آنچه بیفتد وقت خوردن. (منتهی الارب). نان ریزه
نام یک قصبه و اسکله ای است در ساحل شرقی تونس و 3000 تن نفوس دارد. روغن زیتون و گندم از این محل صادر میشود. یک سور گرداگرد وی را فراگرفته در بیرون سور باغها و بستانهای دلگشا و باصفا دارد ونیز بناهای عالی در آن مشاهده میگردد و خرابه های یک شهر قدیم در حومه های آن یافت شود. (قاموس الاعلام)
نام یک قصبه و اسکله ای است در ساحل شرقی تونس و 3000 تن نفوس دارد. روغن زیتون و گندم از این محل صادر میشود. یک سور گرداگرد وی را فراگرفته در بیرون سور باغها و بستانهای دلگشا و باصفا دارد ونیز بناهای عالی در آن مشاهده میگردد و خرابه های یک شهر قدیم در حومه های آن یافت شود. (قاموس الاعلام)
لباس، تن پوش، جام، صراحی، پارچه، پارچه نادوخته جامه عباسیان: کنایه از لباس سیاه جامه فرو نیل کردن: کنایه از سیاه کردن لباس به نشانه عزادار شدن جامه قبا کردن: کنایه از پیراهن دریدن از شدت شور و وجد یا اندوه
لباس، تن پوش، جام، صراحی، پارچه، پارچه نادوخته جامه عباسیان: کنایه از لباس سیاه جامه فرو نیل کردن: کنایه از سیاه کردن لباس به نشانه عزادار شدن جامه قبا کردن: کنایه از پیراهن دریدن از شدت شور و وجد یا اندوه
حجام پیر بخت بیننده خواب بود و حجام جوان دشمن او بود. اگر بیند حجامی کرد شیشه بنهاد و خون برگرفت. اگر خداوند خواب عالم است، دلیل که مستوفی شود یا دبیر پادشاه شود. اگر خداوند خواب عالم نبود، دلیل که در وام ها غره نام ها نویسند و آخر زشتی کنند. جابر مغربی اگربیند حجامی بیگانه در جایگاهی بیگانه او را حجامت کرد، دلیل که کتابی نویسد و ولایتی در گردن خود کند. اگر بیند کسی او را حجامت کرد دوست او بود، دلیل که امانتی به وی سپارد. اگر دشمن است از شر او ایمن شود و از غم فرج یابد و اگر آن کس جوانی بود همین تاویل را دارد، اگر پیر است عز و بزرگی یابد. محمد بن سیرین حجامت خون گرفتن از انسان است و اسم فاعل آن حجام. در قدیم این عمل بسیار متداول بود و هر بهار بیشتر بچه ها خون می گرفتند و ایشان را حجامت می کردند با این تصور که خون کثیف از بین برود و به جای آن بدن خون تازه بسازد. امروز این کار را نمی کنند مگر در بیمارستان ها و به تجویز پزشکان متخصص. معبران درباره حجامت زیاد نوشته اند ولی چون رسم نیست و به ندرت احتمال دیدن آن در خواب هست مختصر اشاره ای می شود. ابن سیرین نوشته اگر کسی ببیند حجامت می شود آن که حجامت می کند اگر دوست باشد امانتی به حجامت شونده می سپارد و اگر بیگانه و دشمن باشد بر دشمن چیره می گردد. اما به نظر من حجامت سوء استفاده و تعدی است. چنانچه در خواب ببینید که شما کسی را حجامت می کنید شما به حدود آن شخص تجاوز و به حق او تعدی می کنید. چنانچه ببینید کسی شما را حجامت می کند اگر حجام نا آشنا باشد آشنایی به مال شما تجاوز می کند یا پول شما را می خورد و یا به شغل و مقامتان چشم می دوزد و اگر آشنا و دوست باشد از دشمن ناشناسی ضربه می خورید یا متضرر می شوید و یا به سبب او معزول می گردید چنانچه شاهد حجامت باشید اختلافی اتفاق می افتد منجر به تجاوز و سوء استفاده که شما هم در آن دخیل هستید. : دیدن حجامت به خواب، دلیل بر هفت وجه است. اور امانت گذاردن. دوم: شرط خواندن. سوم: ولایت یافتن. چهارم: شادمان شدن. پنجم: با پیران صحبت داشتن. ششم: سنت پیغمبر نگاه داشتن. هفتم: اگر عالم است از علم معزول شدن، خاصه چون بیند که حجام جوان است. اگر حجام پیر است، لیل که از علت رسته شود. اگر بیند که پیری را حجامت کرد، کارش نیکو شود. اگر بیند پادشاهی را حجامت کرد، دلیل که مقرب پادشاه شود. اگر بیند جوانی را حجامت کرد، دلیل که دشمن بر او ظفر یابد. اگر بیند شیشه... او بشکست دلیل که زنش بمیرد یا طلاقش دهد.
حجام پیر بخت بیننده خواب بود و حجام جوان دشمن او بود. اگر بیند حجامی کرد شیشه بنهاد و خون برگرفت. اگر خداوند خواب عالم است، دلیل که مستوفی شود یا دبیر پادشاه شود. اگر خداوند خواب عالم نبود، دلیل که در وام ها غره نام ها نویسند و آخر زشتی کنند. جابر مغربی اگربیند حجامی بیگانه در جایگاهی بیگانه او را حجامت کرد، دلیل که کتابی نویسد و ولایتی در گردن خود کند. اگر بیند کسی او را حجامت کرد دوست او بود، دلیل که امانتی به وی سپارد. اگر دشمن است از شر او ایمن شود و از غم فرج یابد و اگر آن کس جوانی بود همین تاویل را دارد، اگر پیر است عز و بزرگی یابد. محمد بن سیرین حجامت خون گرفتن از انسان است و اسم فاعل آن حجام. در قدیم این عمل بسیار متداول بود و هر بهار بیشتر بچه ها خون می گرفتند و ایشان را حجامت می کردند با این تصور که خون کثیف از بین برود و به جای آن بدن خون تازه بسازد. امروز این کار را نمی کنند مگر در بیمارستان ها و به تجویز پزشکان متخصص. معبران درباره حجامت زیاد نوشته اند ولی چون رسم نیست و به ندرت احتمال دیدن آن در خواب هست مختصر اشاره ای می شود. ابن سیرین نوشته اگر کسی ببیند حجامت می شود آن که حجامت می کند اگر دوست باشد امانتی به حجامت شونده می سپارد و اگر بیگانه و دشمن باشد بر دشمن چیره می گردد. اما به نظر من حجامت سوء استفاده و تعدی است. چنانچه در خواب ببینید که شما کسی را حجامت می کنید شما به حدود آن شخص تجاوز و به حق او تعدی می کنید. چنانچه ببینید کسی شما را حجامت می کند اگر حجام نا آشنا باشد آشنایی به مال شما تجاوز می کند یا پول شما را می خورد و یا به شغل و مقامتان چشم می دوزد و اگر آشنا و دوست باشد از دشمن ناشناسی ضربه می خورید یا متضرر می شوید و یا به سبب او معزول می گردید چنانچه شاهد حجامت باشید اختلافی اتفاق می افتد منجر به تجاوز و سوء استفاده که شما هم در آن دخیل هستید. : دیدن حجامت به خواب، دلیل بر هفت وجه است. اور امانت گذاردن. دوم: شرط خواندن. سوم: ولایت یافتن. چهارم: شادمان شدن. پنجم: با پیران صحبت داشتن. ششم: سنت پیغمبر نگاه داشتن. هفتم: اگر عالم است از علم معزول شدن، خاصه چون بیند که حجام جوان است. اگر حجام پیر است، لیل که از علت رسته شود. اگر بیند که پیری را حجامت کرد، کارش نیکو شود. اگر بیند پادشاهی را حجامت کرد، دلیل که مقرب پادشاه شود. اگر بیند جوانی را حجامت کرد، دلیل که دشمن بر او ظفر یابد. اگر بیند شیشه... او بشکست دلیل که زنش بمیرد یا طلاقش دهد.