پوششی که بر تن می پیچند، از قبیل لنگ، پارچه یا عمامه اشیای شخصی پدر مانند سلاح، لباس، انگشتر و قرآن که پس از مرگ او خارج از حدود ارث به پسر ارشد می رسد
پوششی که بر تن می پیچند، از قبیل لُنگ، پارچه یا عمامه اشیای شخصی پدر مانند سلاح، لباس، انگشتر و قرآن که پس از مرگ او خارج از حدود ارث به پسر ارشد می رسد
الاکمه الحمراء. و قال الازهری الاکمه و لم یذکر الحمراء قال و یجوز تسکین الثاء. (معجم البلدان). پشتۀ خرد سرخ یا سیاه از سنگها، هر بینی، ارنبۀ بینی. پرۀ بینی، اسب کرۀ کوچک. ج، حثام. (منتهی الارب)
الاکمه الحمراء. و قال الازهری الاکمه و لم یذکر الحمراء قال و یجوز تسکین الثاء. (معجم البلدان). پشتۀ خرد سرخ یا سیاه از سنگها، هَرِ بینی، ارنبۀ بینی. پرۀ بینی، اسب کرۀ کوچک. ج، حثام. (منتهی الارب)
جائی است به مکه قرب الجزوره من دارالأرقم. و برخی گفته اند: حثمه سنگهائی است در ربع عمر بن الخطاب (رض) به مکه. و در حدیث است که گفت: انی اولی بالشهاده و ان الذی أجنی من الحثمه لقادر علی ان یسوقها الی... مهاجربن عبدالله مخزومی گوید: لنساء بین الحجون الی الحثمه فی مظلمات لیل و شرق قاطنات الحجون اشهی الی النفس من الساکنات دور دمشق یتضوّعن ان یضمّخن بالمسک ضماخاً کانه ریح مرق. (معجم البلدان)
جائی است به مکه قرب الجزوره من دارالأرقم. و برخی گفته اند: حثمه سنگهائی است در ربع عمر بن الخطاب (رض) به مکه. و در حدیث است که گفت: انی اولی بالشهاده و ان الذی أجنی من الحثمه لقادر علی ان یسوقها الی... مهاجربن عبدالله مخزومی گوید: لنساء بین الحجون الی الحثمه فی مظلمات لیل و شرق قاطنات الحجون اشهی الی النفس من الساکنات دور دمشق یتضوّعن ان یضمّخن بالمسک ضماخاً کانه ریح مرق. (معجم البلدان)
امعاء. آنچه در شکم است از آلات غذا. رودگانی. حشوۀ بطن، آلات شکم. (محمود بن عمر ربنجنی). روده ها. (منتهی الارب) ، یقال فلان من حشوه بنی فلان، ای من رذالهم. (مهذب الاسماء) ، مااکثر حشوه ارضه، ای حشوها و دغلها: او را به حشوۀ خاک تیره رسانند. (جهانگشای جوینی)
امعاء. آنچه در شکم است از آلات غذا. رودگانی. حشوۀ بطن، آلات شکم. (محمود بن عمر ربنجنی). روده ها. (منتهی الارب) ، یقال فلان من حشوه بنی فلان، ای من رذالهم. (مهذب الاسماء) ، مااکثر حشوه ارضه، ای حشوها و دغلها: او را به حشوۀ خاک تیره رسانند. (جهانگشای جوینی)
ازار، جای ازار بستن از میان. میان بستنگاه، درد شکم از خوردن گوشت. (منتهی الارب). درد شکم. (مهذب الاسماء) ، نوعی از بیماری شتران و آن ریش گردیدن شکم باشد از سرفه
ازار، جای ازار بستن از میان. میان بستنگاه، درد شکم از خوردن گوشت. (منتهی الارب). درد شکم. (مهذب الاسماء) ، نوعی از بیماری شتران و آن ریش گردیدن شکم باشد از سرفه
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. ناحیه ای است واقع در دشت گرمسیر و دارای 100 تن سکنه است. از چاه مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ جامع هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. ناحیه ای است واقع در دشت گرمسیر و دارای 100 تن سکنه است. از چاه مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ جامع هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)