گرداگرد مزار امامان یا اماکن مقدس، قسمتی از خانۀ اعیان که تحت حمایت مرد بوده است و اهل و عیال وی در آن اقامت داشتند، اندرونی، حرمسرا، کنایه از همسر یا دختران مرد که در اندرونی زندگی می کنند، کنایه از کعبه
گرداگرد مزار امامان یا اماکن مقدس، قسمتی از خانۀ اعیان که تحت حمایت مرد بوده است و اهل و عیال وی در آن اقامت داشتند، اندرونی، حرمسرا، کنایه از همسر یا دختران مرد که در اندرونی زندگی می کنند، کنایه از کعبه
بیماریی که اثرم گرداند کسی را و اثرم آن که دندانش از بن برافتاده یا دندان پیشین و رباعی وی افتاده باشد. (آنندراج). اثرم گرداننده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اثرم و اثرام شود
بیماریی که اثرم گرداند کسی را و اثرم آن که دندانش از بن برافتاده یا دندان پیشین و رباعی وی افتاده باشد. (آنندراج). اثرم گرداننده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اثرم و اِثرام شود
فابجانی اصفهانی. صاحب کتاب اصبهان گوید: او یکی از علمای لغت است و از کسانی است که بلدان عراق را بپیمود و لغت و شعر گرد کرد وبتوسط علمای آن بلاد لغات و اشعار را تصحیح کرد. رجوع به معجم الأدباء یاقوت چ مارگلیوث ج 1 ص 364 شود احمد بن محمد بن هانی مکنی به ابوبکر از مردم اسکاف بنی جنید، از اصحاب احمد بن حنبل. و از اوست: کتاب السنن فی الفقه علی مذاهب احمد و شواهده من الحدیث. کتاب التاریخ. کتاب العلل. کتاب الناسخ و المنسوخ در حدیث. (ابن الندیم)
فابجانی اصفهانی. صاحب کتاب اصبهان گوید: او یکی از علمای لغت است و از کسانی است که بلدان عراق را بپیمود و لغت و شعر گرد کرد وبتوسط علمای آن بلاد لغات و اشعار را تصحیح کرد. رجوع به معجم الأدباء یاقوت چ مارگلیوث ج 1 ص 364 شود احمد بن محمد بن هانی مکنی به ابوبکر از مردم اسکاف بنی جنید، از اصحاب احمد بن حنبل. و از اوست: کتاب السنن فی الفقه علی مذاهب احمد و شواهده من الحدیث. کتاب التاریخ. کتاب العلل. کتاب الناسخ و المنسوخ در حدیث. (ابن الندیم)
حصنی استوار و کوره ای بزرگ مقابل انطاکیه و بقول ابن سعد از این حصن تا انطاکیه یک منزل راه است، و در زمان یاقوت از اعمال حلب بشمار میرفته و آن را چشمه ها و درختان بسیار بود و نهر کوچکی در آنجا جریان داشت و بعلت پرآبی از نواحی وبائی بشمار می آمد. یاقوت گوید از جهه استواری و پناهگاه بودن موضع و حرمان دشمن از آن بدین نام نامیده شده است. صاحب منجم العمران گوید: حارم قضائی است در لواء حلب و مرکز آن شهر حارم است و هزار تن سکنه دارد و مدیریۀ باریشا از نواحی این قضاست. محصولات وی میوه و حبوب وتوتون و پنبه و غیره است. حارم در سنۀ 546 هجری قمری در تصرف (پرنس) صاحب انطاکیه بود و نورالدین محمد بن زنگی آن را محاصره کرد و دژ آن را ویران ساخت و بباد غارت داد و دنبال فرنگیان را، که از این دژ بدژ دیگری پناه برده بودند، بگرفت و آنان را مغلوب کرد و شاهزاده صاحب انطاکیه را بکشت و جماعتی از فرنگیان را به اسیری بگرفت. سپس در سنۀ 559 هجری قمری نیز نورالدین آن را محاصره کرد و پسر شاهزادۀ مذکور را شکست داد و قریب ده هزار تن از فرنگیان را بکشت بزرگان و سرداران آنها را اسیر کرد و حارم را به برادر رضاعی خود مجدالدین ابی بکر بن الدایه به اقطاع بداد و پس از او الملک الصالح بن نورالدین آن را بازگرفت و آن را به سعدالدین، که از مدبران دولت او بود، به اقطاع بداد و سپس سعدالدین را بکشت و یکی از ممالیک پدررا، بنام سرخک بجای او گماشت و در سنۀ 579 هجری قمریصلاح الدین ایوبی، بعد از فتح حلب قصد حارم کرد و تسلیم آن را از سرخک بخواست، سرخک ابا کرد، مردم او را بگرفتند و بصلاح الدین سپردند و قلعه را بدو تسلیم کردند. صلاح الدین یکی از خواص خود را بدانجا بگماشت و پس از مرگ حارم با دیگر نواحی حلب، بدست فرزند او، الملک الظاهر، افتاد. رجوع بضمیمۀ معجم البلدان شود
حصنی استوار و کوره ای بزرگ مقابل انطاکیه و بقول ابن سعد از این حصن تا انطاکیه یک منزل راه است، و در زمان یاقوت از اعمال حلب بشمار میرفته و آن را چشمه ها و درختان بسیار بود و نهر کوچکی در آنجا جریان داشت و بعلت پرآبی از نواحی وبائی بشمار می آمد. یاقوت گوید از جهه استواری و پناهگاه بودن موضع و حرمان دشمن از آن بدین نام نامیده شده است. صاحب منجم العمران گوید: حارم قضائی است در لواء حلب و مرکز آن شهر حارم است و هزار تن سکنه دارد و مدیریۀ باریشا از نواحی این قضاست. محصولات وی میوه و حبوب وتوتون و پنبه و غیره است. حارم در سنۀ 546 هجری قمری در تصرف (پرنس) صاحب انطاکیه بود و نورالدین محمد بن زنگی آن را محاصره کرد و دژ آن را ویران ساخت و بباد غارت داد و دنبال فرنگیان را، که از این دژ بدژ دیگری پناه برده بودند، بگرفت و آنان را مغلوب کرد و شاهزاده صاحب انطاکیه را بکشت و جماعتی از فرنگیان را به اسیری بگرفت. سپس در سنۀ 559 هجری قمری نیز نورالدین آن را محاصره کرد و پسر شاهزادۀ مذکور را شکست داد و قریب ده هزار تن از فرنگیان را بکشت بزرگان و سرداران آنها را اسیر کرد و حارم را به برادر رضاعی خود مجدالدین ابی بکر بن الدایه به اقطاع بداد و پس از او الملک الصالح بن نورالدین آن را بازگرفت و آن را به سعدالدین، که از مدبران دولت او بود، به اقطاع بداد و سپس سعدالدین را بکشت و یکی از ممالیک پدررا، بنام سرخک بجای او گماشت و در سنۀ 579 هجری قمریصلاح الدین ایوبی، بعد از فتح حلب قصد حارم کرد و تسلیم آن را از سرخک بخواست، سرخک ابا کرد، مردم او را بگرفتند و بصلاح الدین سپردند و قلعه را بدو تسلیم کردند. صلاح الدین یکی از خواص خود را بدانجا بگماشت و پس از مرگ حارم با دیگر نواحی حلب، بدست فرزند او، الملک الظاهر، افتاد. رجوع بضمیمۀ معجم البلدان شود
آنکه دندان پیشین و رباعیه وی افتاده است یا خاص است به افتادن دندان پیشین دندان پیشین شکسته دندان بیفتاده شکسته دندان (تاء نیث آن ثریاء)، اجتماع قبض و خرم یا فعول خرم شود و عول بماند چون فعل از فعولن بواسطه قبض و ثلم خیزد آنرا اثرم خوانند (اثلم)
آنکه دندان پیشین و رباعیه وی افتاده است یا خاص است به افتادن دندان پیشین دندان پیشین شکسته دندان بیفتاده شکسته دندان (تاء نیث آن ثریاء)، اجتماع قبض و خرم یا فعول خرم شود و عول بماند چون فعل از فعولن بواسطه قبض و ثلم خیزد آنرا اثرم خوانند (اثلم)
ناروا شدن، حرمت احرام به حج، اهل و عیال مرد، حرمت که حفاظت آن واجب است احرام به حج، اهل و عیال مرد، حرمت که حفاظت آن واجب است گرداگرد مکه، پیرامون کعبه، حرم خدای، گرداگرد خانه خدا گرداگرد مکه، پیرامون کعبه، حرم خدای، گرداگرد خانه خدا
ناروا شدن، حرمت احرام به حج، اهل و عیال مرد، حرمت که حفاظت آن واجب است احرام به حج، اهل و عیال مرد، حرمت که حفاظت آن واجب است گرداگرد مکه، پیرامون کعبه، حرم خدای، گرداگرد خانه خدا گرداگرد مکه، پیرامون کعبه، حرم خدای، گرداگرد خانه خدا
شکستن دندان، افتادن دندان -1 شکستن دندان کسی را بوسیله زدن، افتادن دندان، اجتماع قبض وثلم است درفعولن (عول) (بضم لام)، بماند (فعل) (بسکون عین و ضم لام) بجای آن بنهند و ثرم در شعر عرب پدید آید دراشعارفارسی نیاید
شکستن دندان، افتادن دندان -1 شکستن دندان کسی را بوسیله زدن، افتادن دندان، اجتماع قبض وثلم است درفعولن (عول) (بضم لام)، بماند (فعل) (بسکون عین و ضم لام) بجای آن بنهند و ثرم در شعر عرب پدید آید دراشعارفارسی نیاید