جدول جو
جدول جو

معنی حتی - جستجوی لغت در جدول جو

حتی
هتا، تا جایی که
تصویری از حتی
تصویر حتی
فرهنگ واژه فارسی سره
حتی
از پارسی هاتا ایچ فاید خداوند است و میر و میرزاه - ز عهد و عصر آدم فاید اکنون (قطران) تا تا آنکه: (حتی باو گفتم که نزد شما بیاید)
فرهنگ لغت هوشیار
حتی
تاآنجاکه، به میزانی که
تصویری از حتی
تصویر حتی
فرهنگ فارسی عمید
حتی
((حَ تّا))
تا، تا آن که
تصویری از حتی
تصویر حتی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سحتی
تصویر سحتی
جامه کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تا گلو تا نای تا حدی که بحلقوم رسید (در تداول بمعنی شکم پر کردن است)، توضیح در عربی گویند: (بلغت الروح الحلقوم) و آن کنایه از نزدیکی مرگ است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتی الوسع
تصویر حتی الوسع
تا در گسترده تا در نیرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتی الورید و الشریان
تصویر حتی الورید و الشریان
تا سرخرگ و سیاهگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتی المقدور
تصویر حتی المقدور
تاجایی که بتوان تامیشود تابتوان تاتوان دارید تا حد توانایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتی القوه
تصویر حتی القوه
با همه نیرو تا بتوان تا بتوانید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتی الباب
تصویر حتی الباب
تا دم در تا پیش در تا آستان در الی الباب: (حتی الباب مهمان را مشایعت کنند خ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتی الامکان
تصویر حتی الامکان
تا جایی که بشود تا بتوان تا بتوان تا آنجا که ممکن است نادست دهد: (حتی الامکان دل مردم را بدست آورید خ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتی الباب
تصویر حتی الباب
تا پیش در، تا آستان در
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حتی القوه
تصویر حتی القوه
تا بتوان، به اندازۀ توانایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حتی الامکان
تصویر حتی الامکان
تا بتوان، تا جایی که ممکن است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حتی المقدور
تصویر حتی المقدور
به اندازۀ قدرت و توانایی، تا آنجا که بشود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حتی المقدور
تصویر حتی المقدور
((~. مَ))
تا می شود، تا بتوان، تا حد توانایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حتی الامکان
تصویر حتی الامکان
((حَ تَّ لْ اِ))
تا بتوان (واژه فرهنگستان)، تا آن جا که ممکن است، تا دست دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متی
تصویر متی
(پسرانه)
نام پدر یونس (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حتمی
تصویر حتمی
رخ دادنی، سد درسد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حتا
تصویر حتا
هتا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آتی
تصویر آتی
آینده
فرهنگ واژه فارسی سره
تهی خالی بی خورش ساده تنها: نان پتی، برهنه روت لخت عور: پاپتی، آشکار. یا دوغ پتی. دوغ بی کره و روغن و بسیار آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتی
تصویر آتی
آینده آینده آینده آنکه پس ازین آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجی
تصویر حجی
عاقل، هوشمند، دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتن
تصویر حتن
مانند، قرین، همتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتمی
تصویر حتمی
بایسته اواریک قطعی یقینی: (وقوع این حادثه حتمی است)، بایسته ضروری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتم
تصویر حتم
واجب کردن، حکم کردن، محکم کردن، استوار کردن، واجب، ناگزیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتل
تصویر حتل
عطا، بلایه از هر چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتف
تصویر حتف
مرگ، موت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتد
تصویر حتد
ناب ناب هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبی
تصویر حبی
منسوب به حبش و حبشه. ساخته حبشه، از مردم حبشه اهل حبشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدی
تصویر حدی
هرگز، هیچوقت، ابداً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حری
تصویر حری
آزادگی، حریت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسی
تصویر حسی
آنچه با حس ظاهر ادراک شود
فرهنگ لغت هوشیار