- حتی
- هتا، تا جایی که
معنی حتی - جستجوی لغت در جدول جو
- حتی
- از پارسی هاتا ایچ فاید خداوند است و میر و میرزاه - ز عهد و عصر آدم فاید اکنون (قطران) تا تا آنکه: (حتی باو گفتم که نزد شما بیاید)
- حتی
- تاآنجاکه، به میزانی که
- حتی ((حَ تّا))
- تا، تا آن که
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جامه کهنه
تا گلو تا نای تا حدی که بحلقوم رسید (در تداول بمعنی شکم پر کردن است)، توضیح در عربی گویند: (بلغت الروح الحلقوم) و آن کنایه از نزدیکی مرگ است
تا در گسترده تا در نیرو
تا سرخرگ و سیاهگ
تاجایی که بتوان تامیشود تابتوان تاتوان دارید تا حد توانایی
با همه نیرو تا بتوان تا بتوانید
تا دم در تا پیش در تا آستان در الی الباب: (حتی الباب مهمان را مشایعت کنند خ)
تا جایی که بشود تا بتوان تا بتوان تا آنجا که ممکن است نادست دهد: (حتی الامکان دل مردم را بدست آورید خ)
تا پیش در، تا آستان در
تا بتوان، به اندازۀ توانایی
تا بتوان، تا جایی که ممکن است
به اندازۀ قدرت و توانایی، تا آنجا که بشود
رخ دادنی، سد درسد
آینده
تهی خالی بی خورش ساده تنها: نان پتی، برهنه روت لخت عور: پاپتی، آشکار. یا دوغ پتی. دوغ بی کره و روغن و بسیار آب
آینده آینده آینده آنکه پس ازین آید
عاقل، هوشمند، دانا
مانند، قرین، همتا
بایسته اواریک قطعی یقینی: (وقوع این حادثه حتمی است)، بایسته ضروری
واجب کردن، حکم کردن، محکم کردن، استوار کردن، واجب، ناگزیر
عطا، بلایه از هر چیزی
مرگ، موت
ناب ناب هر چیز
منسوب به حبش و حبشه. ساخته حبشه، از مردم حبشه اهل حبشه
هرگز، هیچوقت، ابداً
آزادگی، حریت
آنچه با حس ظاهر ادراک شود