جدول جو
جدول جو

معنی حتروش - جستجوی لغت در جدول جو

حتروش
(حُ)
کم جثۀ کوتاه بالا. (منتهی الارب) (نشوء اللغه ص 122) ، کودک سبک روح که صاحب نشاط و چست و کم عقل باشد. یا کودک سخت و درشت و کم گوشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حوروش
تصویر حوروش
(دخترانه)
حور (عربی) + وش (فارسی) آنکه چون حور زیباست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حوروش
تصویر حوروش
زیبا مانند حور، برای مثال در چمن حوروشان انجمنی ساختهاند / چشم بد دور بهشتی چمنی ساختهاند (عرفی - ۲۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
(حِ رِ)
کوتاه خردجثه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حِ رِ)
جدی جاهلی. بنوحترش. بطنی از بنی عقیل و ایشان را حتارشه هم گویند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
حامض. (ملخص اللغات). ترش و ترش لهجه ای است که در جنوب خراسان بهمین صورت متداول است. رجوع به ترش شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حوروش
تصویر حوروش
زنی که مانند حوریان باشد زن زیبا. پریوش
فرهنگ لغت هوشیار
حوری، زن بسیارزیبا، حورمانند
متضاد: عفریته
فرهنگ واژه مترادف متضاد