حبط در تمام معانی. باطل شدن. (ترجمان جرجانی) (منتهی الارب). باطل شدن کار. (دهار) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). باطل شدن ثواب و عمل. باطل و ناچیز شدن ثواب و عمل. (صراح) (غیاث)
حبط در تمام معانی. باطل شدن. (ترجمان جرجانی) (منتهی الارب). باطل شدن کار. (دهار) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). باطل شدن ثواب و عمل. باطل و ناچیز شدن ثواب و عمل. (صراح) (غیاث)
پوششی که بر تن می پیچند، از قبیل لنگ، پارچه یا عمامه اشیای شخصی پدر مانند سلاح، لباس، انگشتر و قرآن که پس از مرگ او خارج از حدود ارث به پسر ارشد می رسد
پوششی که بر تن می پیچند، از قبیل لُنگ، پارچه یا عمامه اشیای شخصی پدر مانند سلاح، لباس، انگشتر و قرآن که پس از مرگ او خارج از حدود ارث به پسر ارشد می رسد
دختر بشیر پسر محمد شهابی امیرعالی همت و زیرک بود. وی در شویفات لبنان به سال 1182 هجری قمری بزاد و در 1208 از طرف پدر خویش حاکم منطقۀ عرب گردید و با عزم و حزم متین حکومت کرد. و چون پدر و برادر او به دست احمدپاشا جزار در عکا به زندان افتادند، مال بسیار برای امیر بشیر فرستاد و خانوادۀ وی را اداره کرد. و در آخر کار به سال 1237 با پدر مخالفت وزرید. وی به سال 1240 فجاءه بمرد و گویند کشته شد. (اعلام النساء چ دمشق 1940 میلادی ج 1 ص 199 از درالمنثور زینب فواز و اعلام زرکلی ج 1 ص 209)
دختر بشیر پسر محمد شهابی امیرعالی همت و زیرک بود. وی در شویفات لبنان به سال 1182 هجری قمری بزاد و در 1208 از طرف پدر خویش حاکم منطقۀ عرب گردید و با عزم و حزم متین حکومت کرد. و چون پدر و برادر او به دست احمدپاشا جزار در عکا به زندان افتادند، مال بسیار برای امیر بشیر فرستاد و خانوادۀ وی را اداره کرد. و در آخر کار به سال 1237 با پدر مخالفت وزرید. وی به سال 1240 فجاءه بمرد و گویند کشته شد. (اعلام النساء چ دمشق 1940 میلادی ج 1 ص 199 از درالمنثور زینب فواز و اعلام زرکلی ج 1 ص 209)
ابن ماکسن بن زیری بن منادالصنهاجی. (عیون الانباء ج 1 ص 40). وی یکی از امرای بنی زیری است، این امرا دست نشاندۀ ملوک فاطمی در آفریقا بودند. حبوس مذکور در اوائل قرن 5 هجری در معیت پدر و عموی خود به اندلس درآمده بود در خلال همین احوال در شهر غرناطه بلوا و شورش ظهور کرد. زاوی که یکی از عموهای او بود از این اغتشاش داخلی استفاده کرد و شهر مذکور را در تحت تصرف خود درآورد، بعداً خود به آفریقا عودت کرد و پسرش را به حکومت نشاند، اما اهالی آن پسر را خلع و صاحب ترجمه را به جای وی نصب کردند. بدین ترتیب حبوس به مسند حکومت نایل گشت، و به توسعۀ مرزهای کشورخویش پرداخت و یکی از بزرگترین دولتهای ملوک الطوایف اندلس را تأسیس کرد که به نام ’بنی حبوس’ معروف شده و خود تا تاریخ 469 هجری قمری حکومت میکرد و در این سال درگذشت. (قاموس الاعلام). رجوع به مادۀ قبل شود
ابن ماکسن بن زیری بن منادالصنهاجی. (عیون الانباء ج 1 ص 40). وی یکی از امرای بنی زیری است، این امرا دست نشاندۀ ملوک فاطمی در آفریقا بودند. حبوس مذکور در اوائل قرن 5 هجری در معیت پدر و عموی خود به اندلس درآمده بود در خلال همین احوال در شهر غرناطه بلوا و شورش ظهور کرد. زاوی که یکی از عموهای او بود از این اغتشاش داخلی استفاده کرد و شهر مذکور را در تحت تصرف خود درآورد، بعداً خود به آفریقا عودت کرد و پسرش را به حکومت نشاند، اما اهالی آن پسر را خلع و صاحب ترجمه را به جای وی نصب کردند. بدین ترتیب حبوس به مسند حکومت نایل گشت، و به توسعۀ مرزهای کشورخویش پرداخت و یکی از بزرگترین دولتهای ملوک الطوایف اندلس را تأسیس کرد که به نام ’بنی حبوس’ معروف شده و خود تا تاریخ 469 هجری قمری حکومت میکرد و در این سال درگذشت. (قاموس الاعلام). رجوع به مادۀ قبل شود
شادی. (ادیب نطنزی) : ابتدا سه شبانروز ایام و لیالی متواتر و متوالی به حبور و سرور جشن و سور داشتند. (جهانگشای جوینی). بدین سیاقت و هیئت با فنون حبور و سرور هفته ای جشن و سور بود. (جهانگشای جوینی) ، فراخی عیش حبر. حبر. حبره. شاد شدن. (غیاث). شادمانه شدن. (زوزنی). شادمانی کردن. (دهار) ، شاد کردن. (غیاث). شادمانه کردن. حبر. (ترجمان القرآن). و رجوع به حبر شود
شادی. (ادیب نطنزی) : ابتدا سه شبانروز ایام و لیالی متواتر و متوالی به حبور و سرور جشن و سور داشتند. (جهانگشای جوینی). بدین سیاقت و هیئت با فنون حبور و سرور هفته ای جشن و سور بود. (جهانگشای جوینی) ، فراخی عیش حَبر. حَبَر. حَبْرَه. شاد شدن. (غیاث). شادمانه شدن. (زوزنی). شادمانی کردن. (دهار) ، شاد کردن. (غیاث). شادمانه کردن. حبر. (ترجمان القرآن). و رجوع به حبر شود
بنی حبوس، نام دولت کوچکیست که حبوس بن ماکسن در قرن 5 هجری در شهر غرناطه تأسیس کرد که از ملوک الطوایف شهر مذکور بشمار است. این دولت در سال 410 هجری قمری بوجود آمده و مشتمل بر غرناطه و مریه و نواحی آنها بوده، بعد از حبوس، مؤسس این حکومت، پسرش بادیس المظفر به حکومت نایل شد. در عصر این پادشاه دولت مرابطین ظهور کرد. بعد از بادیس نوۀ وی عبدالله بن بلکین بن بادیس به فرمانفرمائی رسید و برادرش تمیم را هم به والیگری مالکا برگماشت. در سنۀ 483 هجری قمری یوسف بن تاشفین به اندلس درآمده عبدالله بن بلکین و برادرش تمیم را گرفته به مغرب فرستاد و ایشان را به آبادی بپاره ای از ضیاع و عقار مشغول داشت و خود غرناطه و نواحی آن را متصرف شد و دولت بنی حبوس خاتمه یافت. حکومت سه امیر مذکور در فوق 73 سال ادامه یافته است. (قاموس الاعلام ترکی). رجوع به مادۀ ذیل شود
بنی حبوس، نام دولت کوچکیست که حبوس بن ماکسن در قرن 5 هجری در شهر غرناطه تأسیس کرد که از ملوک الطوایف شهر مذکور بشمار است. این دولت در سال 410 هجری قمری بوجود آمده و مشتمل بر غرناطه و مریه و نواحی آنها بوده، بعد از حبوس، مؤسس این حکومت، پسرش بادیس المظفر به حکومت نایل شد. در عصر این پادشاه دولت مرابطین ظهور کرد. بعد از بادیس نوۀ وی عبدالله بن بلکین بن بادیس به فرمانفرمائی رسید و برادرش تمیم را هم به والیگری مالکا برگماشت. در سنۀ 483 هجری قمری یوسف بن تاشفین به اندلس درآمده عبدالله بن بلکین و برادرش تمیم را گرفته به مغرب فرستاد و ایشان را به آبادی بپاره ای از ضیاع و عقار مشغول داشت و خود غرناطه و نواحی آن را متصرف شد و دولت بنی حبوس خاتمه یافت. حکومت سه امیر مذکور در فوق 73 سال ادامه یافته است. (قاموس الاعلام ترکی). رجوع به مادۀ ذیل شود
ابن رزق الله. محدث است. با استفاده از علم حدیث، محدثان در تاریخ اسلام به تدریج قواعدی برای بررسی صحت روایت ها تدوین کردند. این افراد به عنوان نگهبانان سنت نبوی، همواره در تلاش بودند تا احادیث پیامبر اسلام و اهل بیت را با دقت تمام از تحریف های احتمالی محافظت کنند. وجود این محدثان باعث شد که منابع حدیثی معتبر همچون ’صحیح بخاری’ و ’صحیح مسلم’ به منابعی معتبر در دنیای اسلام تبدیل شوند.
ابن رزق الله. محدث است. با استفاده از علم حدیث، محدثان در تاریخ اسلام به تدریج قواعدی برای بررسی صحت روایت ها تدوین کردند. این افراد به عنوان نگهبانان سنت نبوی، همواره در تلاش بودند تا احادیث پیامبر اسلام و اهل بیت را با دقت تمام از تحریف های احتمالی محافظت کنند. وجود این محدثان باعث شد که منابع حدیثی معتبر همچون ’صحیح بخاری’ و ’صحیح مسلم’ به منابعی معتبر در دنیای اسلام تبدیل شوند.
جائیست نزدیک حلب: و پادشاه اسلام هفتم صفر از فرات عبور فرمودمحاذی جعبر و صفین و سه شنبه 21 صفر به بالای حبول نزدیک حلب فرودآمد. (تاریخ غازانی چ 1940 میلادی ص 132)
جائیست نزدیک حلب: و پادشاه اسلام هفتم صفر از فرات عبور فرمودمحاذی جعبر و صفین و سه شنبه 21 صفر به بالای حبول نزدیک حلب فرودآمد. (تاریخ غازانی چ 1940 میلادی ص 132)
جمع واژۀ حب و جمع واژۀ حب، ج حبّه. (دستور اللغۀ ادیب نطنزی). دانه های نبات. دانه ها، مثل گندم و نخود و غیره. (غیاث) : حبوب او هوا و بر حبوب او کسی فشانده گرد آسیای او. منوچهری. حبوب و لبوب نضج و نما نیافت و انواع ارتفاعات در مراتع ومزارع بخس و نقصان پذیرفت. (سندبادنامه ص 122). آدمی با شرف نفس و عزت ذات هیچ نوع از انواع حبوب نمی یافت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 327). مور داند کان حبوب مرتهن مستحیل وجنس من خواهد شدن. مولوی. چون چنان شاهی نداند سر چوب تو چه دانی سر این دام و حبوب. مولوی. بستۀ شیر زمینی چون حبوب جو فطام خویش از قوت القلوب. مولوی. روبه افتد پهن اندر زیر خاک بر سر خاکش حبوب گردناک. مولوی. نروید نبات از حبوب درست مگر حال بر وی بگردد نخست. سعدی (بوستان چ یوسفی ص 96)
جَمعِ واژۀ حَب و جَمعِ واژۀ حِب، ج ِحَبَّه. (دستور اللغۀ ادیب نطنزی). دانه های نبات. دانه ها، مثل گندم و نخود و غیره. (غیاث) : حبوب او هوا و بر حبوب او کسی فشانده گرد آسیای او. منوچهری. حبوب و لبوب نضج و نما نیافت و انواع ارتفاعات در مراتع ومزارع بخس و نقصان پذیرفت. (سندبادنامه ص 122). آدمی با شرف نفس و عزت ذات هیچ نوع از انواع حبوب نمی یافت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 327). مور داند کان حبوب مرتهن مستحیل وجنس من خواهد شدن. مولوی. چون چنان شاهی نداند سر چوب تو چه دانی سر این دام و حبوب. مولوی. بستۀ شیر زمینی چون حبوب جو فطام خویش از قوت القلوب. مولوی. روبه افتد پهن اندر زیر خاک بر سر خاکش حبوب گردناک. مولوی. نروید نبات از حبوب درست مگر حال بر وی بگردد نخست. سعدی (بوستان چ یوسفی ص 96)
بوی مردگان. (مهذب الاسماء). ج، حنط. (مهذب الاسماء). بوی خوش برای مردگان. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). عطر مردگان. بوی خوش و هر ادویه ای که از فساد جلوگیری کند، از قبیل: ذریره و مشک و عنبر و کافور و جز آن از قصب هندی و صندل که جسد میت را پس ازخشک شدن با آنها پر کنند تا از پوسیدن آن تا زمان درازی جلوگیری نماید. (از اقرب الموارد) : از دانۀ انگور بسازید حنوطم وز برگ رز سبز ردا و کفن من. منوچهری. هر دو میگفتند کز خوف سقوط جان سپردن به از این بوی حنوط. مولوی
بوی مردگان. (مهذب الاسماء). ج، حنط. (مهذب الاسماء). بوی خوش برای مردگان. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). عطر مردگان. بوی خوش و هر ادویه ای که از فساد جلوگیری کند، از قبیل: ذریره و مشک و عنبر و کافور و جز آن از قصب هندی و صندل که جسد میت را پس ازخشک شدن با آنها پر کنند تا از پوسیدن آن تا زمان درازی جلوگیری نماید. (از اقرب الموارد) : از دانۀ انگور بسازید حنوطم وز برگ رز سبز ردا و کفن من. منوچهری. هر دو میگفتند کز خوف سقوط جان سپردن به از این بوی حنوط. مولوی
سختباله ازماهیان دراروند رود به هم می رسد وزهره آن داروی چشمدرداست گونه ای ماهی استخوانی که از خانواده شبوطیان که در آب شیرین زیست کند این ماهی در جلو دهانش دارای چهار رشته آویزان در فک فوقانی بنام ریش می باشند. باله شنای پشتی آن در قسمت جلو دارای رگه های استخوانی قوی است. در گلوگاه وی سه ردیف زواید دندانی قرار دارد. گونه های ماهی مزبور در نیم کره شمالی می زیند و برخی گونه هایش تا یک متر طول و 20 کیلو گرم وزن می یابند
سختباله ازماهیان دراروند رود به هم می رسد وزهره آن داروی چشمدرداست گونه ای ماهی استخوانی که از خانواده شبوطیان که در آب شیرین زیست کند این ماهی در جلو دهانش دارای چهار رشته آویزان در فک فوقانی بنام ریش می باشند. باله شنای پشتی آن در قسمت جلو دارای رگه های استخوانی قوی است. در گلوگاه وی سه ردیف زواید دندانی قرار دارد. گونه های ماهی مزبور در نیم کره شمالی می زیند و برخی گونه هایش تا یک متر طول و 20 کیلو گرم وزن می یابند