جدول جو
جدول جو

معنی حبور - جستجوی لغت در جدول جو

حبور
(حَبْبو)
بچۀ حباری. بچۀ شوات. جوجۀ هوبره. چوزۀ چرز. جمع واژۀ حبابیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حبور
(اِ تِءْ)
شادی. (ادیب نطنزی) : ابتدا سه شبانروز ایام و لیالی متواتر و متوالی به حبور و سرور جشن و سور داشتند. (جهانگشای جوینی). بدین سیاقت و هیئت با فنون حبور و سرور هفته ای جشن و سور بود. (جهانگشای جوینی) ، فراخی عیش
حبر. حبر. حبره. شاد شدن. (غیاث). شادمانه شدن. (زوزنی). شادمانی کردن. (دهار) ، شاد کردن. (غیاث). شادمانه کردن. حبر. (ترجمان القرآن). و رجوع به حبر شود
لغت نامه دهخدا
حبور
(حُ / حَ)
جمع واژۀ حبر. دانایان، آثار نعمت، امثال. نظائر
لغت نامه دهخدا
حبور
شاد شدن، شادمانه کردن شادی، فراخی، عیش شادی، فراخی، عیش
تصویری از حبور
تصویر حبور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حدور
تصویر حدور
نشیب، سراشیب، زمین گود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حذور
تصویر حذور
حذر کننده، پرهیز کننده
فرهنگ فارسی عمید
(حُ رَ)
علم قانون عبری، عالم یهود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
بچۀ مرغی که بالوا گویند و شبیه به شیرمرغ است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
خوش و شادمان. (آنندراج). شاد و شادمان و خرم و مسرور و کامران، جلدی که در آن نشان گزیدگی کیک و جز آن باقی باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسور
تصویر حسور
فرو ماندگی، آشکاری، دور نابینی از بیماری های چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبتر
تصویر حبتر
روباه، کوته بالا کوتوله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرور
تصویر حرور
حرارت، گرماها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزور
تصویر حزور
کودک نارسید (نابالغ) مرد ناتوان، کودک نارسید
فرهنگ لغت هوشیار
باد خور بری (خور بران مغرب) پیر شدن بادی که از مغرب وزد باد غربی مقابل صبا، صولتی که منشا آن هوای نفس و استیلای آن بود و موجب صدور چیزی باشد که مخالف شرع است (کشاف 465)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقور
تصویر حقور
صاحب حق دارنده حق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حضور
تصویر حضور
حاضر آمدن، شهود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصور
تصویر حصور
تنگدل، بخیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبقر
تصویر حبقر
ژاله، تگرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبور
تصویر تبور
زیان، تنبلی، مرگ و میر
فرهنگ لغت هوشیار
سریانی تازی گشته گاودمب شیپور، نوعی ساز که می نوازند مهره ترسایان. نای رویین نفیر، جمع شبابیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبجر
تصویر حبجر
سرخاب از مرغابیان سرخاب نر
فرهنگ لغت هوشیار
جمع حب، دانه ها گویه ها جورتک بنشن، جمع حبه وحب دانه های نباتات دانه های عدس و نخود و لوبیا و باقلا و مانند آنها، جمع حبوبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبوط
تصویر حبوط
باطل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبول
تصویر حبول
جمع حبل، پتیارها سختی ها زیرکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذور
تصویر حذور
سخت پذیرنده، عظیم پرهیزنده، ترسناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبار
تصویر حبار
زکابفروش، ماهی زکاب (مرکب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حابور
تصویر حابور
گناه خانه بزمکده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثبور
تصویر ثبور
زیان، خسران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبور
تصویر زبور
نوشته، کتاب، کتاب داوود پیغمبر
فرهنگ لغت هوشیار
جمع بحر، دریاها جمع بحر دریاها. یا بحور عروض. مقیاسهای اوزان عروضی
فرهنگ لغت هوشیار
پیشگامی پیشوایی در دانش لاتینی بوته خشخاش، خشخاش تتری کپسول خشخاش، گیاه خشخاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبوه
تصویر حبوه
بخشیدن، دهش عطا دادن عطا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبور
تصویر عبور
گذار، گذر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صبور
تصویر صبور
شکیبا، بردبار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حضور
تصویر حضور
آمادگی، بودن، رودررویی، پیشگاه
فرهنگ واژه فارسی سره