جدول جو
جدول جو

معنی حبرقش - جستجوی لغت در جدول جو

حبرقش
(حَ بَ قَ)
شتر نر ریزه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مبرقش
تصویر مبرقش
زینت یافته به رنگ های مختلف، رنگارنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
آراستن خود را برای کسی. (اقرب الموارد) (از قطر المحیط). آراستن زن خود را برنگهای گوناگون. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). رنگ برنگ و خوش نما گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ قَ)
لاغر و باریک از دوشیزگان و بره ها. (منتهی الارب). و بچگان لاغر شتر و گوسفند
لغت نامه دهخدا
(مُ بَ قَ)
داغدار و لکه دار و رنگارنگ. (ناظم الاطباء). منقش به رنگهای گوناگون. رنگارنگ. گوناگون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : قوقۀلعل بر کلاه گوشه نشانده، در کسوت منقش و قبای مبرقش چون عروسان در حجله و طاوسان در جلوه، دامن رعنایی در پای کشان می گردید. (مرزبان نامه ص 170) ، گل باقلی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، مخلوط. آمیخته. تخلیط شده. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بِ قِ)
مرغی است. (مهذب الاسماء). مرغی است خرد سبزرنگ مانند عصفور و اهل حجاز آنرا شرشور گویند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سینه یا باطن سینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گرداگرد سینه. (مهذب الاسماء) ، پوست سینۀ شتر که در خفتن ملصق بزمین باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ قِ)
گوناگونی و اختلاف الوان. (ناظم الاطباء)، بافته ای باشد از پشم شتر که بیشتر درویشان از آن قبا و کلاه سازند. (برهان). قسمی از پشمینه که از پشم شتر بافند. (انجمن آرا). قسمی جامۀ پشمین دستباف که از آن سرداری و قبا میکردند. (یادداشت مؤلف). این پشمینه در ایران اکنون چنان تکمیلی یافته که ملوک و امرا از آن قبا و جبه کنند. (انجمن آرا). نوعی پارچۀ ضخیم که در خراسان از پشم شتر یا کرک بز با دست بافند و از آن جامۀ زمستانی دوزند. (فرهنگ فارسی معین). پارچه ای از کرک گوسفند و بسیار نفیس و اعلا که از آن جبه و سرداری دوزند، و برک بخرز و کرمان بر سایر اقسام آن ترجیح دارد. (ناظم الاطباء) :
با برک گفت که دوزم عسلی ّ تو بدوش
که بسرما نکنم حرب بگاه پیکار.
نظام قاری.
قاری مصنفات تو بر پوشی و برک
هر جا رفوگران هنرور نوشته اند.
نظام قاری.
میکرد سرکشی برک شدّه زآن جهت
خود را سیه گلیم و پراکنده حال یافت.
نظام قاری.
، جامۀ کوتاهی باشد تا کمرگاه که بیشتر مردم دارالمرز (تبرستان) پوشند. (برهان) (انجمن آرا). و آنرا پشتک خوانند. (انجمن آرا). دستک. جامۀ کوتاه تا کمر که مردم مازندران و گیلان پوشند. (ناظم الاطباء) :
تو سبزپوش روی سفیدی بسان خضر
از سندست عمامه وز استبرقت برک.
کمال غیاث (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(حِ رِ)
کینه ور. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
رنگا رنگ، در آمیخته مزین برنگهای مختلف: ... قوقه لعل بر کلاه گوشه نشانده در کسوت منقش و قبای مبرقش چون عروسان در حجله و طاوسان در جلوه دامن رعنایی در پای کشان می گردید، مخلوط آمیخته، تخلیط شده (کلام)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبرقش
تصویر مبرقش
((مُ بَ قَ))
به رنگ های مختلف زینت یافته
فرهنگ فارسی معین