جدول جو
جدول جو

معنی حبرحبر - جستجوی لغت در جدول جو

حبرحبر
(حُ بُ حُ بُ)
کلمه ای است که بدان گوسفند را بدوشیدن خوانند. (منتهی الارب). رجوع به حبر و حبربر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برابر
تصویر برابر
مقابل، رو به رو، هم وزن، مساوی، هم سنگ، برای نشان دادن مقایسۀ دو چیز پس از اعداد قرار می گیرد مثلاً دوبرابر، ده برابر، هم زمان
برابر کردن: هم و زن کردن، یک اندازه کردن
فرهنگ فارسی عمید
(حُ بُ بُ)
کلمه ای که بدان گوسفند را به دوشیدن خوانند. رجوع به حبر و حبرحبر شود
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ بَ)
یحبور. حبریر. حبرور. شوات بچه. جوجۀ هوبره. بچۀ حباری، شتر نر ریزه، کوتاه بالای ناکس: مااصاب منه حبربراً. (منتهی الارب). هیچ چیز. چیزی اندک
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ / حِ بَ)
بچۀ شوات. (منتهی الارب). جوجۀ هوبره. حبربر. رجوع به حبربر شود
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ بَ رَ)
زن کوتاه و خوار، ما علی رأسه حبربره، نیست بر سر او یک موی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بِ صَ)
صداع و درد معده را نفع دهد. صفت آن: سقوطری یک مثقال، تربد یک درم، حب النیل و غاریقون و انیسون از هر یک نیم درم، تخم حنظل و نمک هندی از هر یک دانگی و نیم، کتیره و مقل از هر یک درمی، همه را کوفته و بیخته به آب کرفس یا بادیان بسریشند و حب ها ساخته فروبرند
لغت نامه دهخدا
تصویری از حبه بر
تصویر حبه بر
تخمه بر: دزد، زفت (خسیس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبر حبر
تصویر حبر حبر
کلمه است که بدان گوسفند را بدوشیدن خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برابر
تصویر برابر
مساوی، علی السویه، معادل، یکسان، بتساوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برحذر
تصویر برحذر
دور، بپرهیز، بحذر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حباحب
تصویر حباحب
کرم شب افروز، شبتاب
فرهنگ لغت هوشیار
گویه بر ابزار دارو سازی آلتی که دوا سازان با آن خمیر های لوله شده دارویی را بریده و بعدا بصورت حب در آورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حباحب
تصویر حباحب
((حُ حِ))
کرم شب تاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برابر
تصویر برابر
((بَ بَ))
هم وزن، هم سنگ، مطابق، معادل، مساوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برابر
تصویر برابر
منطبق، مساوی، مطابق، معادل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برابر
تصویر برابر
Equal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برابر
تصویر برابر
égal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پیام بر، خبررسان
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از برابر
تصویر برابر
gleich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برابر
تصویر برابر
рівний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برابر
تصویر برابر
równy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برابر
تصویر برابر
相等的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برابر
تصویر برابر
igual
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برابر
تصویر برابر
uguale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برابر
تصویر برابر
igual
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برابر
تصویر برابر
равный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برابر
تصویر برابر
gelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برابر
تصویر برابر
เท่ากัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برابر
تصویر برابر
setara
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برابر
تصویر برابر
समान
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برابر
تصویر برابر
שווה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برابر
تصویر برابر
平等の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برابر
تصویر برابر
같은
دیکشنری فارسی به کره ای