در کتاب پدر دالکالا به معنی خشخاش بکار رفته و آن مأخوذ از همپولا در عربی حپاور میباشد. ابن الجزاردر زادالمسافر آرد: شقیق النعمان و هی الحببورا. تصور میکنم اعراب اسپانیا این کلمه را از لاتین ’پاپاور’ با الحاق ’ح’ به اول آن گرفته باشند، و شاید این تغییر متأثر از حب عربی باشد. لرشندی مینویسد: حبیپور. و دمبی آن را بصورت احبیبور، ترنجان ترجمه کرده است. (دزی ج 1 ص 242)
در کتاب پدر دالکالا به معنی خشخاش بکار رفته و آن مأخوذ از همپولا در عربی حپاور میباشد. ابن الجزاردر زادالمسافر آرد: شقیق النعمان و هی الحببورا. تصور میکنم اعراب اسپانیا این کلمه را از لاتین ’پاپاور’ با الحاق ’ح’ به اول آن گرفته باشند، و شاید این تغییر متأثر از حب عربی باشد. لرشندی مینویسد: حبیپور. و دمبی آن را بصورت اَحبَیبور، ترنجان ترجمه کرده است. (دزی ج 1 ص 242)
داود ضریر انطاکی گوید: شجر بالشحر و عمان فی عظم النارجیل و المستعمل من هذا حب اکبر من النارجیل و ارق قشراً و نعم جسما ینکسر عن قطع صغار اقل من الحمص و اکبر، و شی ٔ ناعم کالدقیق کل الی الغبره و الصفار. حاد لذاع شدیدالقبض و الحموضه اذا بقی فی حبه بقیت قوته سبع سنین و ان اخرج سقطت بعد سنه. و هو بارد فی الثانیه یابس فی الثالثه. یقطع الاسهال المزمن و نزف الدم من یومه و العطش و اللهیب الصفراوی و القی ٔ و الغثیان. و اذا شرب اسبوعاً منع البخار عن الرأس و الدوخه و الصداع الحار و السدر و الدوار، و بالعسل یذهب الزحیر و هو یضر الصدر و یفسد الصوت و یحدث السعال و تصلحه الکتیرا وشربته الی درهم و بدله السماق. صاحب تحفه گوید: ثمردرختی است در عمان از نارجیل بزرگتر و بی لیف و چون شکسته شود اجزاء او مشتمل می شود بقدر نخودی و بزرگتراز آن و چیز نرمی شبیه به آرد و همه اغبر و تندلذاع و بسیارقابض و ترش و مادامی که در ثمر او است قوتش تا هفت سال باقی ماند و چون بیرون آرند تا یک سال. در دوم سرد و در سیم خشک و قاطع اسهال مزمن و نزف الدم و تشنگی و التهاب صفرا و قی ٔ و غثیان. چون یک هفته مداومت نمایند جهت رفع صداع حار و منع تصاعد بخار به دماغ و سدر و دوار، و باعسل جهت زحیر نافع و مضر سینه و صوت و مورث سعال و مصلحش کتیرا و قدر شربتش یک درهم و بدلش سماق است
داود ضریر انطاکی گوید: شجر بالشحر و عمان فی عظم النارجیل و المستعمل من هذا حب اکبر من النارجیل و ارق قشراً و نعم جسما ینکسر عن قطع صغار اقل من الحمص و اکبر، و شی ٔ ناعُم کالدقیق کل ُ الی الغبره و الصفار. حادُ لذاع شدیدالقبض و الحموضه اذا بقی فی حبه بقیت قوته سبع سنین و ان اخرج سقطت بعد سنه. و هو بارد فی الثانیه یابس فی الثالثه. یقطع الاسهال المزمن و نزف الدم من یومه و العطش و اللهیب الصفراوی و القی ٔ و الغثیان. و اذا شرب اسبوعاً منع البخار عن الرأس و الدوخه و الصداع الحار و السدر و الدوار، و بالعسل یذهب الزحیر و هو یضر الصدر و یفسد الصوت و یحدث السعال و تصلحه الکتیرا وشربته الی درهم و بدله السماق. صاحب تحفه گوید: ثمردرختی است در عمان از نارجیل بزرگتر و بی لیف و چون شکسته شود اجزاء او مشتمل می شود بقدر نخودی و بزرگتراز آن و چیز نرمی شبیه به آرد و همه اغبر و تندلذاع و بسیارقابض و ترش و مادامی که در ثمر او است قوتش تا هفت سال باقی ماند و چون بیرون آرند تا یک سال. در دوم سرد و در سیم خشک و قاطع اسهال مزمن و نزف الدم و تشنگی و التهاب صفرا و قی ٔ و غثیان. چون یک هفته مداومت نمایند جهت رفع صداع حار و منع تصاعد بخار به دماغ و سدر و دوار، و باعسل جهت زحیر نافع و مضر سینه و صوت و مورث سعال و مصلحش کتیرا و قدر شربتش یک درهم و بدلش سماق است
تیره ای از ایل بهارلو از ایلات خمسۀ فارس و از ایلات اطراف تهران، ساوه، زرند و قزوین است، ییلاقشان کوههای شمالی البرز، قشلاقشان ورامین میباشد و چادرنشین هستند، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 111، 86)
تیره ای از ایل بهارلو از ایلات خمسۀ فارس و از ایلات اطراف تهران، ساوه، زرند و قزوین است، ییلاقشان کوههای شمالی البرز، قشلاقشان ورامین میباشد و چادرنشین هستند، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 111، 86)