- حبتل
- کم گوشت نزار
معنی حبتل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تحفه
کوته بالا
خشکیده استخوانی
جمع حبل، پتیارها سختی ها زیرکان
کوتاه
استخوانی تکیده
روباه، کوته بالا کوتوله
پری، جمع حبل، رگ های نره، ستاک ها ساغ ها ریسمانگر ریسمانتاب ریسمانها رشته ها ریسمان تاب، ریسمان فروش
نو بال نو جوانی که تازه بالیده (بالغ) است، سنگخوارک
زن کوتاه کوچک اندام مرد گول
بریده گردیدن، مطلق بریدن
از دنیا بریدن و به خدا پیوستن
پا جوش نهالی که از درختی و کنار آن بروید
حبل ها، چیزهایی که با آن چیزی را می بندند، بندها، ریسمان ها، رشته ها، رسن ها، آبستنی ها، جمع واژۀ حبل
عطا، بلایه از هر چیزی
ریسمان، طناب، بند سختی، دانشمند، زیرک سختی، دانشمند، زیرک
آنچه با آن چیزی را می بندند، بند، ریسمان، رشته، رسن
آبستنی
حبل متین: رسن محکم، رشتۀ محکم، شریعت اسلام، قرآن، حبل المتین،برای مثال برترین جای مرا پایگه خدمت اوست / پایۀ خدمت او نیست مگر حبل متین (فرخی - ۲۸۷)
آبستنی
حبل متین: رسن محکم، رشتۀ محکم، شریعت اسلام، قرآن، حبل المتین،
دانشمند، زیرک، داهیه، جمع حبول
آبستنی، بچه ای که در شکم مادر است