جدول جو
جدول جو

معنی حبتره - جستجوی لغت در جدول جو

حبتره
(تَ سْ یَ)
لاغر و نزار گردیدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ رَ)
ماچه خر. (یادداشت مؤلف). اتان. خر ماده. (ناظم الاطباء) ، اطراف بینی. (ناظم الاطباء) ، گرداگرد کلاه، منقار مرغان. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ زُ)
یکبار شیر مکیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حُ رَ)
چیزی اندک، پیوندی که به دامن خیمه و خرگاه درآورند هرگاه از زمین بلند باشد. ج، احتار، فراهم آمدنگاه هر دو کنج دهان، مهمانی بنای نو، جای سر بروت بریدن از لب. (منتهی الارب)
وکیره. حتیره. مهمانی بنای نو، بوریاکوبی
لغت نامه دهخدا
(حَ تَ)
ابن ضباب بن خشرم طهوی. مردی از بنوطهیه است. مذاکرات او با ذوالرمه شاعر عرب در الموشح مرزبانی چ 1343 هجری قمری ص 180 و 181 یاد شده است. و شاید هم او مقصود راعی شاعر از این شعر باشد:
فلما أتاها حبتر بسلاحه
مضی غیر مبهور و منصله انتضی.
رجوع به الموشح ص 158 شود
لغت نامه دهخدا
(حَ تَ)
بنت حبات انصاری است
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ رَ)
مقام پاپ. منصب بابا ، ابوحبره. تابعی است
لغت نامه دهخدا
(حُ رَ)
گره درخت که بریده از آن آوند سازند، زردی دندان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حِ بِ رَ)
زردی دندان. حبر. حبره
لغت نامه دهخدا
(حِ رَ)
نام دختر ابی ضیغم بلویه و او شاعرۀ تابعیه بوده است. (قاموس الاعلام) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حِ رَ)
حصنی است به مدینۀ منوره، مالی است هم در مدینه از آن بنی قینقاع. (منتهی الارب) ، اطم من اطام الیهود بالمدینه فی دار صالح بن جعفر. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حِرَ)
زردی دندان. ج، حبر. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ / رِ)
تمرد. سرکشی. گردنکشی. (ناظم الاطباء) (آنندراج). لج. عناد. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 193).
لغت نامه دهخدا
(تَ سْ)
گرد آوردن چیزی را. رجوع به حباکر شود
لغت نامه دهخدا
(حَ تَ ری ی)
سمعانی گوید: هذه النسبه الی حبتر و هو بطن من حبتر ثم من خزاعه
لغت نامه دهخدا
(حَ تَ قَ)
تنگی نفس از بخل و از تفتگی و بی قراری
لغت نامه دهخدا
(حُ رَ)
علم قانون عبری، عالم یهود
لغت نامه دهخدا
(حَ تَ رَ)
تنگی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ضیق. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ تِ رَ)
نام آبی بنی قشیر را
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بحثره. (دزی ج 1). شوراندن. و رجوع به بحثره شود
لغت نامه دهخدا
پیشگامی پیشوایی در دانش لاتینی بوته خشخاش، خشخاش تتری کپسول خشخاش، گیاه خشخاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبتر
تصویر حبتر
روباه، کوته بالا کوتوله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبره
تصویر حبره
شادمانی، فراخی، زردی دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنتره
تصویر حنتره
تنگی
فرهنگ لغت هوشیار
انگار
فرهنگ گویش مازندرانی